تمرین نویسندگی؛ حالوهوای نوشته
هر کلمهای بار و معنایی دارد که جمله به جمله و موقعیت به موقعیت میتواند احساس یا برداشت متفاوتی ایجاد کند. پس توصیفِ خالی یا حتی اقرار مستقیم کاراکتر یا راوی نمیتواند به تنهایی حالوهوای متن را بسازد. این حالت
هر کلمهای بار و معنایی دارد که جمله به جمله و موقعیت به موقعیت میتواند احساس یا برداشت متفاوتی ایجاد کند. پس توصیفِ خالی یا حتی اقرار مستقیم کاراکتر یا راوی نمیتواند به تنهایی حالوهوای متن را بسازد. این حالت
نوشتن مهارتی است که به تمرین مداوم نیاز دارد؛ هر روز و هر روز تمرینهای مختلف انجام دادن. اما در این میان ممکن است مشکلاتی مثل خشکی قلم، نداشتن انگیزه یا ایده، ترس از انتشار یا هر چیز دیگری مانع
تا به حال شده داستانی بخوانید که در آن راوی با دورویی تمام تلاش کند قصه را به نفع خودش تعریف کند؟ مثل بچهای که تلاش میکند اشتباهاتش را گردن دیگران بیندازد تا بیگناه جلوه کند. گاهی راوی این کار
در این نوشتار به مرور لیستی از نمایشنامههای جنایی قرار خواهند گرفت: ۱.شکار مرگ/ آیرا لوین/ شهرام زرگر/ نشر بیدگل: یک استاد نمایشنامهنویسی تصمیم میگیرد نویسندۀ تازهکاری را بکشد و اثرش را بدزدد. اما این فقط ظاهر ماجراست. (معرفی شکار
به نظرتان جذابیت یک داستان در چیست؟ یک داستان چطور میتواند کنجکاوی مخاطب را به اندازهای تحریک کند که او را دنبال خود بکشاند؟استفاده از معما و راز، همان چیزی است که علامت سؤالهایی در ذهن مخاطب میکارد و او
همین اول کار بگویم که پلات توئیست مرکزی داستان، که در نیمههای آن رو میشود را در همین عنوان لو دادهام. در ادامه هم قرار است بیشتر لو بدهم. پس دیگر راه برگشتی ندارید! سریال موش موش یک
اولباری که نامش را شنیدم هیچ تصوری نداشتم که محتوای داستان چیست. خیال میکردم داستان جنایی باشد. چرا؟ چون آثار دیگری که از مترجمش، محمد عباسآبادی، خوانده بودم جنایی بودند. نه که این اثر جنایی نبود، اما چیزی بیشتر از
فکر میکنم غیرممکن باشد کسی بتواند بدون قضاوت خودش بنویسد. هر قدر هم آدم بیسانسوری باشی باز یک فشاری آن ته ناخودآگاهت هست. گاه خودت را سانسور میکنی که این چه اراجیفی است به هم میبافم؟ و گاه شرمت میگیرد
آیا طرفدار دنیای هریپاتر یا ارباب حلقهها هستید؟ شاید هم از سینهچاکان شرلوک جان هستید. آیا به ترکیب این دو جهان فکر کردهاید؟ شاید هم داستانهایی از این دست خواندهاید که حالا سروکارتان افتاده به این مقاله.داستان جنایی فانتزی یا
دیالوگهای پرتنش باعث میشوند مکالمهای که میان کاراکترها جریان دارد جذاب و گیرا شود. اگر تمامی برخوردهای کلامی کاراکترها واضح، سطحی و در کمال صلح و صمیمیت پیش برود، دیالوگ به عنوان عنصری که وظیفهاش پیش بردن جریان داستان است،
آخرین دیدگاهها