کارگاه یک روزۀ داستانپزی
داستاننویسی مهارتی است که جز با نوشتن کسب نمیشود. اما در این زمانهای که گاه وقت برای استراحت نمییابیم یا غرق در فضای مجازی و کارهای متفرقه زمان از چنگمان میگریزد، چطور میتوانیم زمانی برای نوشتن داستان صرف کنیم؟
داستاننویسی مهارتی است که جز با نوشتن کسب نمیشود. اما در این زمانهای که گاه وقت برای استراحت نمییابیم یا غرق در فضای مجازی و کارهای متفرقه زمان از چنگمان میگریزد، چطور میتوانیم زمانی برای نوشتن داستان صرف کنیم؟
ثریلر یکی از انواع محبوب داستانها و فیلمهاست. ثریلر داستان پردلهرهای است که اساسش بر تعلیق و تنشهای جاندار بنا شده. تنشهایی که از مرز ایجاد اضطراب و بیدار کردن حسی از احتیاط در خواننده عبور میکنند و به سمت
نوشتن دیالوگ یک مسئله است و ویرایشش یک مسئلۀ دیگر. کم نکته نمیبینیم در این کتاب و آن مقاله در باب ویژگیهای یک دیالوگ خوب یا اشتباهات رایج در نوشتن گفتوگوی دراماتیک. اما مهمترین نکاتی که در زمان ویرایش یک
جایی خوانده بودم که بچههایتان را کتابخوان بار بیاورید نه درسخوان. چون آدم درسخوان بالاخره یکجایی خسته میشود و حالش بههم میخورد از تمام کتابها. اما آدم کتابخوان، بدون فشار چندان، درسش را هم میخواند. چون بالاخره آن هم یک
در زمانی نامعلوم و مکانی نامعلومتر، یک کارآگاه به همراه کارمندش مشغول بررسی یک پروندهاند. خانهای سوخته و ۲ مقتول روی دستشان گذاشته؛ زنی جوان و مردی سنوسال دار. در نظر کارآگاه، با توجه به شواهد به جا مانده داستان
شاید اصطلاحِ کارآگاهِ مجرم برایتان تازه باشد. حقیقت این است که این ترکیب را خودم ساختهام و هیچ نمیدانم چنین اصطلاحی جایی وجود دارد یا نه! اما خودِ کارآگاه مجرم، چیزی است که در داستانهای زیادی خاصه در داستانهای نوآر
کارآگاه پشت میز کارش نشسته بود که صدای زنگ تلفن چرتش را پاره کرد. صدای پشت خط گرفته و خشدار بود و تنها ۳ کلمه بیان کرد: «نمیتونی منو بگیری!» معما چیست؟ معما نوعی مسئله است که برای پاسخ دادن
فرض کنید مشغول خواندن داستانی هستید که در آن اتفاق خاصی رخ نمیدهد، کاراکترها حرفی نمیزنند و چیزی را هم دنبال نمیکنند و تلاش میکنند سر راه هم قرار نگیرند. در واقع هیچ برخورد یا احتمال برخوردی تا پایان داستان
یک هفته مانده به عید بلا بر سر هوشنگ نازل میشود. آن هم چه بلایی! اول اینکه دم عیدی رئیسشان عوض میشود، دوم اینکه باید به دستورات رئیس جدید چشم بگوید و این یعنی ترک عادت تکپری و به گردن
نیک و امی زوج جوانی هستند که هر دو شغلشان نویسندگی است. نیک روزنامهنگار است و امی برای یک مجلۀ روانشناسی آزمون طراحی میکند. بنا به تحولات دنیای نشر، هر دو با فاصلۀ نسبتاً کمی بیکار میشوند. نیک بعد از
آخرین دیدگاهها