
انواع کشمکش داستانی میان کاراکترها
من قصد دارم به یک نویسندۀ تمام و کمال تبدیل بشوم. اما موانعی بر سر راهم کمین کردهاند! گاه با شخصی درگیر میشوم، گاهی افکارم سد راه میشوند و گاهی نیروهای خارجی مانند جامعه ممکن است من را متوقف کنند.پس
من قصد دارم به یک نویسندۀ تمام و کمال تبدیل بشوم. اما موانعی بر سر راهم کمین کردهاند! گاه با شخصی درگیر میشوم، گاهی افکارم سد راه میشوند و گاهی نیروهای خارجی مانند جامعه ممکن است من را متوقف کنند.پس
همانطور که ته پاککنیِ مداد را به نیش کشیدهام و خیره شدهام به صفحۀ خالی، ذهن نکبتزدۀ بیخلاقیتِ بیایدهام را نفرین میکنم. ولی ایده چیست؟ اصل و ریشهاش کجاست؟ چه میشود که ایدهای کشف میکنیم؟ چطور یک ایده تبدیل به
مظنون در یک داستان جنایی همان کسی است که به چشم مجرم احتمالی به او نگاه میکنیم؛ ممکن است همان شخصی باشد که جرم داستانی را مرتکب شده، اما هنوز هیچ چیزی ثابت نشده. فقط اینکه ما براساس برخی مدارک
کلامی که میان کاراکترهای داستان ردوبدل میشود وظیفهای بیش از ناطق نشان دادن کاراکترها برعهده دارد. دیالوگ اطلاعات لازم را به خواننده منتقل میکند. سرعت داستان را تغییر میدهد. به تعلیق و تنش دامن میزند و شخصیتها را بهتر و
آخرین دیدگاهها