روز بیستودوم ۳۰ از روز ۳۰ داستان؛ مهمانیِ آخر
همین که ج درِ دستشویی را پشت سرش میبندد الف به سمت پ خم میشود. چشمکی میزند و میگوید: «داره جواب میده.» پ چهرهاش درهم میرود. سردرگم میپرسد: «چی جواب میده؟» الف خندهای میزند و میگوید: «قرصا دیگه.» رنگ از
آخرین دیدگاهها