در سلسله مطالب «جنایت پرفروش» هر بار سراغ یک اثر جنایی پرفروش میرویم تا ببینیم چه عواملی در موفقیت آن اثر نقش داشتهاند.
در این نوشتار به بررسی تکنیکهای داستاننویسی و عوامل اجتماعی مؤثر در محبوبیت داستان «دختری در قطار» میپردازیم.
زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست. همه چیز قبلاً اتفاق افتاده است. اتود در قرمز لاکی٬ آرتور کانن دویل زمانی که نام داستان جنایی خاصه از نوع کارآگاهیاش به گوش میرسد نام یک نویسنده خودنمایی میکند: «آرتور کانن دویل». نویسندهای
آگاتا کریستی نویسندهای نامآشناست که توانسته لقب ملکۀ جنایت را از آن خود کند. اما جدای از ویژگیهای نثری و داستانپردازی، چه چیزی آثارش را از آثار دیگر نویسندگان جدا میکند؟ در این نوشتار گذری کوتاه خواهیم داشت بر یکی
«هرچه مردم میگویند یا حقیقت است یا دروغ. چیزی میانۀ این دو وجود ندارد.» قتل در قطار سریعالسیر شرق٫ آگاتا کریستی زمانی که نام داستان جنایی، خاصه از نوع کارآگاهیاش به گوش میرسد ۲ نام بیش از همه خودنمایی میکنند:
شرلوک هلمز کاراکتری است که بر کمتر کسی ناآشناست. کارآگاهی که کمتر از ۱۴۰ سال پیش توسط آرتور کانن دویل خلق شد و با منش و ماجراهایش استانداردهای داستانهای کارآگاهی پس از خود را بنیان نهاد. طبیعتاً مثل هر اثر
آیا تا به حال طوری درگیر یک فیلم شدهای که نتوانی از صندلی بلند شوی؟ که ضربان قلبت تند شود و نفست به شماره بیفتد؟ من عاشق تریلرها مخصوصاً از نوع روانشناختیاش هستم. مثلاً فیلم ریش آبی (Bluebeard 2017) از
آشنایی با دنیای رازآلود داستانهای جنایی و کارآگاهی ژانر جنایی فقط بازی دزد و پلیس یا تعقیب قاتلان نیست. این ژانر، دنیایی سرشار از رمز و راز، تعلیق و معماهای پیچیده است؛ دنیایی که آثار بزرگی مثل «سکوت برهها» یا
رمزوراز شگفتی میآفریند و شگفتی اساس تمایل بشر به فهم است. نیل آرمسترانگ ذهن ما یک ماشین حل معماست. کافی است با یک مشکل مواجه شود تا بهطور خودجوش درگیرش شود. این میل به حل کردن بخشی از طبیعت ماست.
هر کدام از ما برحسب تواناییمان به نحوی با جهان خارج ارتباط برقرار میکنیم. شخصی مجذوب نواها میشود، فردی دیگر مجنون رقص طعمها بر زبانش، یکی دیگر قوۀ لامسه برایش اصلیترین راه ارتباطی است و دیگری پیرو درخشش رنگِ رخساره.
آخرین دیدگاهها