PARANOIA
لابد فکر میکند خیلی زرنگ است. باشد بگذار گمان کند خیلی حالیاش است. بگذار فکر کند خر گیر آورده. من که میدانم. میدانم که تهش چه موجودی است. باید توی یک موقعیت مناسب دستش را رو کنم. نمیشود که همینجوری الکی، بیخود و بیجهت برگِ برندهام را بسوزانم. میگذارم برای وقتی که دور نیست. وقتی که دارد نزدیک میشود. وقتی که خیال کرده مرا حسابی خام کرده.
او نقشاش را بازی میکند؟ من هم خودم را میزنم به آن راه و پابهپایش جلو میروم. آری آن وقت، آن موقع که حتی خیالش را نمیکند، حالیاش میکنم.
یک مشت چرندیات را شب و روز زیر گوشم ورور میکند که چه؟ واقعاً فکر میکند اینقدر آدم احمقی هستم؟
چه قیافهای هم میگیرد برای خودش!
هوش و حواسِ من این روزها سر جایش نیست؟ بروم چند وقتی استراحت بهتر است؟ باشد! بنشین تا من بروم. عمراً. بروم که راحتتر زیر آبم را بزند؟ که چو بیندازد که مریض است و بیمصرف؟
دیگر شورش را درآورده. این همه سال جان کندم برسم به این جا که این بیاید با چرب زبانی جایم را بگیرد؟ واقعاً که، آدم چه چیزهایی که نمیبیند.
اصلاً اینکه تا دیروز دور و بر احمدی میپلکید. تا همین یک ماه پیش حتی مرا نمیشناخت. در این یک ماه چه شده که مثل کنه چسبیده به من و ول کن نیست؟ منتقل شده به این بخش؟ نه! توجیه قانع کنندهای نیست. دلیل نمیشود که چون در یک اتاق کار میکنیم بخواهد این همه ادعای دل سوزی و دوستی کند.
همان، میخواهد از در دوستی وارد شود. میخواهد با پنبه سر ببرد. به که بگویم؟ از همان اولی که احساس خطر کردم به خبیری گفتم. چه گفت؟ گفت که دارم منفی بافی میکنم و سعیدی پسر خوبی است و بهتر است این افکار را بریزم دور. کثافتها، دست همهتان توی یک کاسه است.
اصلاً همه تان کمر به قتل من بستهاید.
میدانم از روزی که آمدهام احساس خطر کردهاید. برای همین است که اینقدر دور و بر من میپلکید و هی سرتان را میکنید تویِ کارِ من و بیخود ایراد میگیرید و موش دوانید. میدانم، همهتان عین هم هستید.
میگوید به خاطر اخلاق گندم است که کسی همکاری با من را طاقت نمیآورد . اخلاق خودت را ندیدهای! فکر کرده نمیفهمم دست میبَرَد توی پروندهها؟ هه! خیال کرده. این سعیدی هم مهرۀ جدیدشان است. ولی اینبار باهاشان راه میآیم. آری. بهترین راه همین است. خیال کرده میگذارم میروم؟ خوابش را ببینی بچه! ولی باهاشان راه میآیم. دیگر پیله نمیکنم. آرام میگیرم. بگذار فکر کنند مشکوک نشدهام. نمیگذارم این یکی قِصِر در برود.