همه چیز مثل روز روشن است!
تا به حال شده بعد از یک ماجرایی برگردی و به پشت سرت نگاه کنی و تازه احساس کنی که داری از روابط سر در می آوری؟ یا یک جایی در بحبوحۀ درگیری و کشمکش یک ناجی پیدا شود و […]
تا به حال شده بعد از یک ماجرایی برگردی و به پشت سرت نگاه کنی و تازه احساس کنی که داری از روابط سر در می آوری؟ یا یک جایی در بحبوحۀ درگیری و کشمکش یک ناجی پیدا شود و […]
دیروز در کتاب «بوطیقای ارسطو برای فیلمنامه نویسان» رسیدم به واژهای نو: «کاتارسیس». معادل این واژه در زبان ما برابر است با پالایش عاطفی. چیزی شبیه به همان تصعیدی که فروید در مکتب روانکاویاش در مجموعۀ مکانیسمهای دفاعی روانی مطرح […]
دیشب مشغول خواندن فصل هفتم «استعداد نافرمانی» بودم که نکتهای توجهم را جلب کرد. فردی مدیریت یک شرکت رو به ورشکستگی را به عهده میگیرد و بعد با چند کار ساده، که یکی از آنها فرستادن کارتهای تشکر دستنویس بود، […]
تا بهحال دقت کردهاید که بعضی افراد چقدر شبیه بههم هستند؟ هم از لحاظ ظاهر و هم رفتار و حتی گاهی طرز فکر. انگاری که یک نسخۀ کپی شده از هم باشند. تا بهحال شنیدهاید که کسی بگوید شبیه به […]
در پستی از قصه هایی که می سازیم گفته بودم و نقلی آورده بودم از کتابی. در این نوشتار سعی کردهام قصههایی که میسازیم را دسته بندی کنم . قصههایی که میسازیم سه دستهاند. قصههای توطئه قصههای توجیه قصههای تعصب […]
همۀ ما میدانیم که آدمیان با یکدیگر تفاوتهایی دارند که گاه از زمین تا آسمان است. ولی چه قدر این موضوع در ناخودآگاهمان رسوب کرده؟ خیلی وقتها اصلاً نه طرف مقابلمان مشکل دارد نه رفتارش. چه بسا همان عمل از […]
آخرین نظرهایی که گرفتم