داستان‌ها

روز ششم از ۳۰ روز ۳۰ داستان؛ قبرستان و یادآوری‌هایش

گل‌ها را که گذاشت روی سنگ سرد یادش آمد باز تاریخ‌ها را عوضی گرفته. هوا سرد بود و آش رشته یا که لیوانی چای داغ می‌چسبید. نگاهش را گرداند میان جمعیتی که گم‌وپیدا بود دور گوری تازه. خبری از بلندگو

ادامۀ مطلب
داستان‌ها

روز پنجم از ۳۰ روز ۳۰ داستان؛ سوپرمارکت

«خانم، حالتون خوبه؟» سرش را بلند می‌کند. می‌بیند گیج و منگ ایستاده وسط مغازه. سری می‌جنباند و راه می‌کشد سمت یخچال‌ها. دست‌ها را از جیب‌هایش بیرون می‌کشد. انگشتان لرزانش را به سمت درب یخچال می‌برد و هنگامی که خنکای درون

ادامۀ مطلب
داستان‌ها

روز چهارم از ۳۰ روز ۳۰ داستان؛ نویسندۀ بی‌ایده

نشسته است و زور می‌زند داستانکی سرهم کند. اما عاجز و درمانده به جویدن ناخن‌هایش رو آورده. موسیقی در گوشش جریان دارد و به مغزش فشار می‌آورد. برشی از کیک محبوبش کنار دستش، در بشقاب چینی گل‌سرخ جا خوش کرده.

ادامۀ مطلب
داستان‌ها

روز سوم از ۳۰ روز ۳۰ داستان؛ لذت ناکام

در تاریک روشن کوچه راه می‌رود. به نجوای آهنگی که در گوش‌هایش در جریان است گاهی سری می‌جنباند. می‌ایستد. سرمای شبانه لرز می‌اندازد به تنش. دست‌هایش را به بازوان می‌کشد و به سمت چراغ‌های سر کوچه پیش می‌رود. پای راستش

ادامۀ مطلب
داستان‌ها

روز دوم از ۳۰ روز ۳۰ داستان؛ تلاش بیهوده

موبایل را دور از دسترس به شارژ زده که مثلاً حواس‌پرتی‌اش در طول درس خواندن کم‌تر شود. بعد از خواندن هر جمله سرک می‌کشد سمت موبایل. زانوها را بغل می‌زند و سرش را می‌گذارد روی کتاب. چشم‌هایش را می‌بندد و

ادامۀ مطلب
داستان‌ها

روز اول از ۳۰ روز ۳۰ داستان؛ پنجره

صدایش درون سرم می‌پیچد. در هزارتوی گوشم زنگ می‌خورد. در لایه‌های مغزم به خودش می‌پیچد و تهوع می‌اندازد به جانم. کلمات از میان دستانم می‌لغزند و جز ردی چسبنده هیچ نمی‌ماند. گفتارش واضح است اما معنایش گنگ. کلام تازه‌ای نیست

ادامۀ مطلب
داستان‌ها

کتک‌زن، کتک‌خور

پدر دست برد زیر چانۀ پسر. سرش را بالا گرفت و گفت: «اوه اوه. چه بدم زده.» مادر گفت: «تا همین دم اومدنت داشت خون می‌اومد.» پدر خودش را کشید عقب و به مخده تکیه زده و گفت: «حالا از

ادامۀ مطلب
داستان‌ها

پسرک و نصرت

پسرک آخرین آلبالویِ توی مشتش را خورد و هسته‌اش را تف کرد توی باغچه. زیر تابش تند آفتاب شلنگ آب را باز کرد و کمی آب پاشید روی سنگفرش‌های داغ. بوی نم که پیچید زیر بینی‌اش صدای همسایۀ سمت راستی

ادامۀ مطلب