آخرین دکه تا تهران یک جنایی_عاشقانۀ ایرانی است که توسط مهام میقانی نوشته شده است. در این داستان با کارآگاه نقیبی روبهرو میشویم. کارآگاهی که در دو داستان دیگر میقانی، به نامهای کسی را که در سیدخندان نمیکشند و پروندۀ کارآگاه عاشق حاضر شده و گره از معمای داستان گشوده.
ابراهیم نقیبی یک کارآگاه خصوصی است که با پلیس آگاهی تهران همکاری میکند. او یک کارآگاه ایرانی است در یک بافت ایرانی. اهل سیدخندان تهران است و همانجا ساکن است. پروندههایی که حل میکند به یک نحوی با زندگی شخصیاش گره خورده یا میخورد و او را برای پیش رفتن و حل پرونده بیش از پیش تحریک میکنند.
در سریال صوتی آخرین دکه تا تهران، کارآگاه نقیبی با پروندهای مواجه میشود که مقتول آن، یلدا ریاحی، معشوق ۱۷ سال پیشش است. در کمتر از یک شبانهروز نقیبی تلاش میکند سر از راز مسمومیت و خودکشیِ ظاهریِ یلدا درآورد.
روایت
زاویه دید داستان سوم شخص است و راوی آن دانای کل. داستان ۲ خط روایی دارد؛ یکی نمایش ماجراهایی است که در زمستان ۹۵ رخ داده و دیگری آغازین روزِ سال ۹۶ است که مواجهه و تلاش نقیبی برای حل معما را روایت میکند.
آخرین دکه تا تهران یک داستان کارآگاهی است با پیرنگی از نوع معمای بسته-باز؛ ما در ابتدا دقیقاً نمیدانیم این دو خط روایی چه ارتباطی با هم دارند تا اینکه بالاخره در طول روایت سرنخهایی رو میشود که این دو خط را به هم گره زده و حقیقت را آشکار میکند.
پرش میان دو روایت و کم شدن فاصلۀ میان آنها یکی از عوامل ایجاد تعلیق در روایت است. ما گاهی نقیبی را دنبال میکنیم و گاه جلیل را؛ شخصی که یک سر تمام ماجراها به او میرسد.
از آنجایی که این پرونده به نوعی با گذشتۀ نقیبی سروکار دارد و شرایط فعلیش را به چالش میکشد ما شاهد بخشهای متعددی هستیم که در آنها نقیبی گذشتۀ عاطفی خودش را مرور میکند. انگار که به نوعی به دنبال رد و نشانی است تا از احوالات غریب و عشقهای ناپایدار خودش سر در بیاورد.
شخصیتها
شخصیتها در این داستان نه کامل خوبند و نه بد. راوی به ما اجازه میدهد از نیات و افکار کاراکترها آگاه شویم و ببینیم که حتی آدم بدهای داستان هم در چارچوب قاعده و قانون خودشان رحمومروت حالیشان است. از آن طرف، آدم خوبهای داستان هم گاه پایشان میلغزد. البته که منظورم از خوب و بد در اینجا، آدمهای دو جبههای است که در مقابل هم قرار گرفتهاند.
نقیبی، کاراکتر محوری این ماجرا، کارآگاه و کاراکتر ویژهای است؛ بیش از هر چیز اهل ادبیات است. اضافهوزن قابل توجهی دارد، عینکی است. پیشنیۀ نظامی خاصی ندارد و یک کارآگاه خصوصی است. روی ساعد و سینهاش خالکوبی دارد و اهل موسیقی است. زیاد نگران افکار دیگران درمورد خودش میشود. آرامبخش مصرف میکند و سیگاری است. قدری عاشقپیشه است با اینحال اگر پایش بیفتد سفتوسخت و راسخ میشود و تا جایی که جانش بکشد مایه میگذارد؛ چه در تعقیب چه در درگیری. شاید به اندازۀ شرلوک هلمز استثنائی نباشد اما آنقدری دقتعمل و ریزبینی و هوش دارد که پروندههای پیچیدهای به او بسپارند.
فضاسازی
پیشدرآمد قسمت اول با صحنهای از بارش برف و دخترکی سفیدپوش آغاز میشود. صحنهای که قدری وهمناک است و نوید میدهد که سایۀ پریشانحالی بر تمام داستان حاکم است. یلدا، مقتول اصلیِ این ماجرا ذرهذره مسوم شده، سمی که توهم، فراموشی و لکنت از علائم اصلی آنند. همین عوامل بر صحنههای مختلف داستان تأثیر میگذارند تا فضایی آلوده به وهم و نااطمینانی ایجاد شود. عدم اطمینانی که بر برخی از سرنخها سایه میافکند و کار نقیبی را سختتر میکند.
پیشنهاد میشود به…
اگر از داستانهای کارآگاهی و جنایی لذت میبرید، خواستار شنیدن نثری روان و پاکیزه هستید و اگر دلتان میخواهد یک جنایی ایرانی بشنوید، شنیدن این سریال صوتی را از دست ندهید.
قسمت اول این سریال را بهصورت رایگان در فیدیبو بشنوید.
2 پاسخ
سلام دو بخش و نیمش رو گوش دادم .
راستش من از کتاب صوتی خوشم نمی اد. ولی به عشق شما گوش می دم.مرورت عالی بود
سلام زینب عزیز. خدا از سر تقصیراتم بگذره.😁🤭
ممنون از مهر و توجه همیشگیت.🥰❤