باید شروع کرد
دیروز به کسی گفتم میترسم پیش بروم و کار را ادامه بدهم.
گفت اگر نمیترسیدی تعجب میکردم. شروع هرکاری سخت است و کلی ترس با خودش میآورد. هرقدمی که بر میداری پشتش هزار ترس است که نکند زمین بخورم.
شروع کردن یعنی پا گذاشتن در راهی نو و برهم زدن عادت و نظم موجود. مگر میشود شروع کردن کار و راه نو ترس نداشته باشد؟
گفت فقط نباید در این ترس بمانی. نباید بگذاری غلبه کند. طبیعی است که بترسی اما نباید اجازه بدهی این ترس جلوی شروع کردن را بگیرد.
گفت تا کاری را شروع نکنی نمیفهمی که علاقهات حقیقی است یا نه. که تصویر ذهنیات چقدر با واقعیت همخوانی دارد.
هرچقدر هم که حساب و کتاب کنی آخرسر نمیتوانی با قطعیت نظر بدهی. دنیا آن قدری بزرگ است و اتفاقات جوربهجوری درش رخ میدهد که توان دادن نظر قطعی را از آدم میگیرد.
هرکاری که بکنی باز احتمال پشیمانی وجود دارد. که انتخاب کردن یعنی چشم پوشی کردن از باقی گزینهها. پس مدام وسوسه میشوی که شاید آن یکی گزینهٔ بهتری بود. یا اینکه خیال کنی شاید بشود همه را با هم پیش برد.
گفت اینها را میگوید که بدانم حتی اگر کار خوب پیش نرفت یا پشیمان شدم هیچ عیبی ندارد.
که میتوانم هرجایی از مسیر دوباره شروع کنم.
مهم این است که بگذارم تغییر رخ بدهد. که اجازه بدهم شوق به ترس غلبه کند و پاهایم در مسیر به حرکت دربیایند.
گفت مهم نیست چقدر از مسیر را طی کنی. یا چندبار زمین بخوری.
گفت مهم این است که درجای خودت ساکن نمانی. که ساکن ماندن یعنی نشخوار کردنِ حسرتِ راههایی که نرفتیم.
گفت موفقیت ما پشت آن کارهایی قایم شده که از انجام دادنشان میترسیم. همان ترسهایی که باعث شدهاند تا بهحال کلی موقعیت و فرصت خوب را از دست بدهیم.
گفت لازم نیست دنبال نیمهٔ پر لیوان بگردم. تنها نیاز است به این باور برسم که فکر دیگران فقط توی کلهٔ خودشان است و هر زمین خوردن باعث میشود راحتتر از جایم برخیزم.
فقط باید اجازه بدهم پاهایم به حرکت دربیایند و پیش بروم. لازم نیست هر ثانیه به نتیجه فکر کنم. اصلا بعضی هدفها برای نرسیدند! فقط قرار است چند صباحی قلاب بشوند به ذهنمان تا یک تغییری در ما ایجاد بشود. که نگاهمان کمی تغییر کند و طعمی نو را بچشیم.
گفت دوست دارد حرکت کردن و ادامه دادنم را ببیند.
باز من یاد اون کاریکلماتور خودم افتادم که البته موافقان و مخالفان خودش رو داره:))
«پرنده نیستم، اما از این شاخه به آن شاخه زیاد می پرم.»
بهبه:))
ممنون از اینکه نقلش کردی.