صدفهای سرخ (بخش ششم)
بخشهای قبلی صدفهای سرخ: بخش ششم ۰۰ عادت روزنامه خواندن را از همان نوجوانی پیدا کردم. درست است که رادیو و تلوزیون سریعتر است و شبکههای مجازی همه چیز را به سرعت نور پخش میکنند. اما من هنوز روزنامه را […]
بخشهای قبلی صدفهای سرخ: بخش ششم ۰۰ عادت روزنامه خواندن را از همان نوجوانی پیدا کردم. درست است که رادیو و تلوزیون سریعتر است و شبکههای مجازی همه چیز را به سرعت نور پخش میکنند. اما من هنوز روزنامه را […]
چالش ۳۰ داستان، روز ششم) بخشهای قبلی صدفهای سرخ: صدفهای سرخ بخش اول صدفهای سرخ بخش دوم صدفهای سرخ بخش سوم صدفهای سرخ بخش چهارم ۰۰ برای گیر انداختن بهمن برنامۀ خاصی نداشتم. تنها چیزی که به آن فکر میکردم […]
(چالش 30 داستان، روز پنجم) بخشهای قبلی صدفهای سرخ: صدفهای سرخ بخش اول صدفهای سرخ بخش دوم صدفهای سرخ بخش سوم ۰۰ وقتی بهمن را گیر انداختم حسابی خوابم میآمد. شب قبل را خوب نخوابیده بودم و صبح یک امتحان […]
(چالش ۳۰ داستان، روز چهارم. ) بخشهای قبلی: صدفهای سرخ (بخش اول) صدفهای سرخ (بخش دوم) ۰۰ رانندۀ تاکسی بودن خوبیهای خاص خودش را دارد. مثلاً این که هر روز میتوانی کلی آدم ببینی و باهاشان حرف بزنی. این یک […]
(چالش 30 داستان، روز سوم. برای خواندن بخش قبلی صدفهای سرخ کلیک کنید) ۰۰ وقتی که مامان مرد من توی خانه بودم. اولین نفری هم که رسید بالای سرش من بودم. آخرین کلمهها را هم من از دهانش شنیدم و […]
(چالش 30 داستان، روز دوم. برای خواندن داستان روز اول کلیک کنید.) ۰۰ همه فکر می کنند که بابا آدم بدی بود. حتی امین. حتی او که پسرِ خودِ بابا بود باورش شد که او آدم بدی است. اما بابا […]
(چالش 30 داستان: تصمیم گرفتهام در مدت 30 روز 30 داستان کوچک منتشر کنم. این هم اولین داستانک است.) 3 روز قبل کفشدوزک قرمز بالهایش را باز کرد. خیال داشت پرواز کند و برود روی گل روبهرویی بنشیند. گل روبهرویی […]
برای من و بیشتر نویسندگان دیگری که میشناسم، نوشتن کاری شعفانگیز نیست. در واقع، تنها راهی که از آن طریق میتوانم اصلاً چیزی بنویسم نوشتن پیشنویسهای واقعاً واقعاً افتضاح است.آن لاموت / پرنده به پرنده روایت اول: از همان اولش […]
چند وقت پیش، همان اوایل زمستان بود که برای ایجاد یک تعهد بیرونی، لیستی از کتابهایی که باید در زمستان بخوانم منتشر کردم. آن لیست پر بود از کتابهای نیمخوانده و کتابهای خاکخوردهای که مدتهای مدیدی در لیست انتظار نشسته […]
برای خودم یک سری مانع تراشیدهام تا منظمتر بشوم. گاهی جواب میدهد و بیشتر روزها نه. میدانم که مشکل از راه و روش نیست. مشکل از چیزی این درون ناشی میشود. انگار چیزی سر جای خودش نیست. میگویند که آدم […]
آخرین نظرهایی که گرفتم