انتخاب
تصمیم گرفتن گاهی آسان است گاه سخت. گاهی میدانیم چه میخواهیم و چه انتظاری داریم یا اینکه باید چه بشود. پس تصمیم گرفتن راحتتر میشود. گاهی اما در کارهای سادهای در میمانیم از انتخاب و گرفتن تصمیم.دقایق پایانی امتحان و […]
تصمیم گرفتن گاهی آسان است گاه سخت. گاهی میدانیم چه میخواهیم و چه انتظاری داریم یا اینکه باید چه بشود. پس تصمیم گرفتن راحتتر میشود. گاهی اما در کارهای سادهای در میمانیم از انتخاب و گرفتن تصمیم.دقایق پایانی امتحان و […]
به گمانم خشم هم از ترس سرچشمه میگیرد.خشمگین میشوی چون کنترل اوضاع دارد از دستت خارج میشود یا شده است.وقتی کنترل اوضاع از دستت در برود دیگر اوضاع آن طور که پیشبینی میکردی، پیش نخواهد رفت. خشمگین میشوی چون موضع […]
خوشبختی نبود هرگونه مشکل نیست. هر لحظه و هر جایی میشود احساس خوشبختی کرد. آن هنگام که برای ثانیهای گویا جهان از حرکت میایستد و ما در احساسی ناب و وصف ناشدنی از سرخوشی غرق میشویم. آن زمان که ذهنمان […]
کتاب « همه چیز درباره نویسندگی خلاق: هر آنچه باید درباره نگارش رمان، داستان کوتاه، فیلمنامه، سفرنامه، نمایشنامه، شعر، و مقاله و… باید بدانید» نوشته کرول وایتلی و چارلی شولتمن جلدِ اول مجموعه کتاب های آموزش نویسندگی است که توسط […]
به این زندگی پا مینهیم تا زندگی کنیم.زیستن و لذت بردن از آن.امرزو انیمیشن روح(Soul) را دیدیم.مردی که عاشق موسیقی جاز است و عمری به دنبال فرصتی استثنایی برای اجرا. او معلم موسیقی مدرسه است و بالاخره بعد از سالها قرار […]
درقرنطینه آموختم که چگونه روزهای طولانی و بیانتهای محبوس بودن را با بیحوصلگی کنار بیایم. در قرنطینه آموختم که نمیتوان نسبت به اطراف و اطرافیان بیتوجه بود. در قرنطینه آموختم که مدتهای طولانیِ در خانه ماندن را تاب بیاورم. در […]
امروز بعد از یک ماه از خانه آمدم بیرون. احساس زندانیای را داشتم که آمده مرخصی. یا سربازی که به هزار ضرب و زور توانسته بالاخره آن مهر لعنتی را بکوباند پای برگۀ مرخصی.اصلاً بیرون رفتن انگاری برایم سخت بود و […]
همۀ ما از زمانی که به یاد داریم این سوال را بزرگ ترها ازمان پرسیدهاند، اینکه وقتی بزرگ شدیم قرار است چه کاره شویم؟ آن هم زمانی که تمام نگرانیمان آب شدن بستنی یا تمام شدن پفکمان بود. از همان اول […]
کتاب را گذاشتم روی میز. نویسنده با آن لبخند دنداننما، دندانهای سفیدش را به رخ میکشید. به ساعت نگاهی انداختم. داشت دیر میشد. سطل را از پای میز بلند کردم و گذاشتم روی میز. سنگین بود و بوی تعفن از […]
امروز نمایشنامۀ چوب به دستهای ورزیل نوشتۀ غلامحسین ساعدی را خواندم. کم حجم است و در یک نشست سریع تمام میشود. چند دقیقه پیش داشتم فکر میکردم که از این نمایشنامهای که خواندم چه چیزهایی دستگیرم شده؟ نتیجه شد موارد […]
آخرین نظرهایی که گرفتم