۱۱ ایده برای نوشتن داستان جنایی

گاهی پیدا کردن ایده‌ای که تخیل‌مان را قلقلک بدهد سخت می‌شود. ممکن است احساس کنیم ایده‌هایمان پتانسیل خاصی ندارند و به جایی نخواهند رسید. اما کافی است ایده‌ای را دست بگیریم و درموردش چند سؤال مطرح کنیم و بعد تلاش کنیم پاسخی برای آن پرسش‌ها بتراشیم.
در ادامه ۵ ایدۀ داستانی با محوریت جرم مطرح کرده‌ایم. شاید یکی از همین‌ها مخیله‌تان را تحریک کند، چیزی در ذهن‌تان بدرخشد و دست به قلم شوید. شاید هم باعث شود ایدۀ تازه‌ای به ‌ذهن‌تان برسد:

۱. جسد دستیار شعبده‌بازی بعد از اجرا پیدا می‌شود. کارآگاه باید بفهمد این قتل تصادفی بوده یا نه.

۲. زنی در یک زندان فوق امنیتی کشته می‌شود. کارآگاه باید بفهمد چه‌طور کسی توانسته بدون هیچ ردونشانی به این سلول وارد و از آن خارج شود.

۳. زوج جوانی با یک کشتی تفریحی به سفر رفته‌اند. جسد یکی از مسافران پیدا می‌شود. این زوج تلاش می‌کنند بفهمند این قتل کار کیست؟

۴. کارآگاهی متوجه می‌شود قتلی که درحال تحقیق بر آن است با اشتباهی در تشخیص هویت مواجه شده. خیلی نمی‌گذرد که می‌فهمد قربانی یک زندگی و هویت پنهان داشته.

۵. جسد مردی در ایستگاه مترو پیدا می‌شود و تنها سرنخ یک نقشه از شهر است که در آن دور مکانی ناشناخته دایره کشیده شده.

۶. یک کارآگاه تماسی دریافت می‌کند تا وارد یک پروندۀ قتل شود. پرونده‌ای که به نظر می‌رسد درست شبیه کارهای قاتلی است که چندین سال پیش مرده.

۷. کارآگاه سعیدی استخدام می‌شود تا فردی را که در ۲۰ سال گذشته از آقای مجدی، صاحب یک کارخانۀ معروف صنایع غذایی، اخاذی می‌کرده پیدا کند. سعیدی بعد از دنبال کردن رد باج‌گیرنده، متوجه می‌شود مردی که پشت این تهدیدهاست ۱۰ سال پیش مرده است. پس چه کسی به باج‌گیری ادامه می‌داده؟ این راز سربه‌مهر مجدی چیست؟

۸. مهناز فراهانیِ مجرد و ثروتمند به قتل می‌رسد و تمام ثروتش به مردی می‌رسد که ۲ هفتۀ پیش با او آشنا شده. همه به این مرد مشکوکند اما کارآگاه آذری معتقد است او نقشی در این ماجرا نداشته. کارآگاه یک هفته فرصت دارد تا پروندۀ تکمیل شده را به دادسرا بفرستد. زمانی که پیشینۀ مرد را بررسی می‌کند متوجه می‌شود که این پیرمردِ بانمک، آن چیزی که به‌نظر می‌رسد نیست.

۹. دیوید، مهندس ارشد نرم‌افزار در یک شرکت بزرگ فناوری است. او بیشتر زمان کاری‌اش را در پایگاه‌های داده‌های دیگران می‌گذراند و کدهای مخرب یا اشتباه را اصلاح می‌کند. یک روز با کد مخربی مواجه می‌شود که برای سرقت مالی طراحی شده بود. بعد از گزارش، آن را حذف می‌کند اما روز بعد و روزهای بعد دوباره با همان کد در پایگاه‌های دیگری روبه‌رو می‌شود. بار پنجم مدیر بخش به او می‌گوید بالادستی‌ها قصد پی‌گیری این کد را دارند و به‌نظرشان دیوید بهترین گزینه است. درنتیجه به‌شکل مخفیانه او را به مراکز شرکت‌ها می‌فرستند: یکی در لندن، یکی در بوستون، یکی در دالاس و دیگری در سیاتل. او باید با همه مصاحبه کند و بفهمد چه کسی و چرا این کد را ساخته است.

۱۰. ساموئل درگیر مشکلات خواب‌گردی است و اخیرا هم عاشق زنی متاهل شده. زمانی که به‌خاطر قتل همسر آن زن مورد بازجویی قرار می‌گیرد، بیش از هرکسی متعجب می‌شود. آیا خودش این کار را کرده یا برای او پاپوش دوخته‌اند؟

۱۱. انگلستان دهه ۱۸۵۰: دوریس سالخورده و همراه جوانش در یک روز طوفانی در راه به مشکل برمی‌خورند. آن‌ها به عمارت بزرگی در حومۀ انگلستان پناه می‌برند؛ اما اوضاع چندان خوب نیست! طولی نمی‌کشد که دوریس با مشکل عجیبی مواجه می‌شود: ارباب سِر جفری ادعا می‌کند که همسرش آلیس می‌خواهد او را در آن شب بکشد. در همین حال آلیس ادعا می‌کند که جفری قصد دارد او را به قتل برساند. بعد از شام جسد هر دو در کتابخانه پیدا می‌شود. هیچ سلاح قتل آشکاری وجود ندارد و احتمالاً قاتل در خانه آزاد است. دوریس کارآگاه نیست اما می‌داند با وجود طوفان حالاحالاها کمکی در کار نخواهد بود و خودش باید این معما را حل کند.

آیا با خواندن ایده‌های بالا تصویری در ذهنتان جان گرفت؟ کدام یک بیشتر ذهن‌تان را به خودش مشغول کرد؟ دلتان می‌خواهد ادامۀ کدام داستان را بخوانید و بفهمید که آخروعاقبتش به کجا ختم شده؟ عالی است! حالا سعی کنید به پرسش هرکدام از ایده‌ها فکر کنید و سؤال‌های بیشتری طرح کنید. بعداز آن هم تلاش کنید پاسخ این سؤالات را پیدا کنید. تبریک می‌گویم! شما مشغول خلق یک داستان تازه هستید. آن هم از نوع جنایی‌اش!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *