کلامی که میان کاراکترهای داستان ردوبدل میشود وظیفهای بیش از ناطق نشان دادن کاراکترها برعهده دارد.
دیالوگ اطلاعات لازم را به خواننده منتقل میکند. سرعت داستان را تغییر میدهد. به تعلیق و تنش دامن میزند و شخصیتها را بهتر و بیشتر از هر توصیفی با حرفهای خودشان به خواننده معرفی میکند.
وظایف یک دیالوگ چیست؟
در ادامه به ۷ وظیفۀ اصلی یک گفتوگوی داستانی اشاره شده. این وظایف برای تمام انواع دیالوگ، در هر رسانهای ثابت است:
۱. معرفی کاراکتر و انگیزههای او
دیالوگ کلامی است که از زبان کاراکتر جاری میشود. پس ریشۀ آن میتواند افکار، شخصیت یا احساسات آنی در واقعهای خاص باشد؛ دیالوگ در وهلۀ اول معرف کاراکتر است.
دیالوگ میتواند کاراکتر را در ذهن مخاطب ماندگار کند؛ شیوهای خاص از کلام که به مخاطب کمک میکند بتواند کاراکتر را از میان دیگر افراد داستان تمییز بدهد.
کلام کاراکتر به ما میگوید که او چه پیشینهای دارد، وضع اکنونش چگونه است و قرار است در آینده دست به چه کاری بزند؛ چه چیزی درون سرش میگذرد و چه هدفی دارد.
پس کلام کاراکتر (دیالوگ) که برگرفته از شخصیت اوست به ما اجازه میدهد او را بیشتر بشناسیم، نگاهی به درونش بیندازیم و با او احساس همذات پنداری کنیم.
دیالوگ میتواند حاوی نشانههای خاصی باشد که کلام کاراکتر را از کلام کاراکترهای دیگر در داستان جدا کند. شیوههای خاص کلام یا عادتهایی که به همراه سخن گفتن خودشان را نشان میدهند.
برای مثال شخصی که کند حرف میزند، شخصی که لهجه دارد یا از عباراتی خاص و تکراری استفاده میکند. فردی که لکنت دارد، با نیش و کنایه حرف میزند یا اصولا کلامش خیلی مختصر و گنگ است.
هر کاراکتری در داستان هدفی خاص را دنبال میکند. این هدف باعث میشود بر موضوعاتی خاص بیشتر متمرکز باشدد یا جبههای خاص را انتخاب کند.
آیا تلاش میکند فردی را با خود همراه کند؟ اجازهای کسب کند؟ مانعی را از سر راه بردارد؟ او این کار را چگونه انجام میدهد؟ خواستهاش را چگونه بیان میکند؟
لازمۀ پاسخ دادن به این سؤالات، شناخت کامل کاراکتر است. زمانی که او را خوب بشناسیم و از کم و کیف روابطش با کاراکترهای دیگر آگاه باشیم، میتوانیم این روابط و انگیزهها را در کلامش به نمایش بگذاریم.
۲. نشان دادن حال و هوای داستان
یکی از راههایی که به باورپذیری کاراکتر منجر میشود، بیان احساسات است. در هر صحنه احساسات کاراکترها بر حالوهوای صحنه تاثیر میگذارد؛ اگر شاد، خشمگین یا ترسیده هستند باید این احساس در کلامشان نمایان بشود.
قرار نیست آنها بگویند ترسیدهاند یا حسادت نفسشان را بریده. فقط باید کلام و رفتارشان را نمایش بدهیم.
اگر کاراکتر من ترسیده باید این ترس را نشان بدهیم. البته لازم هم نیست بنشیند یک گوشه و ناخنهایش را بجود! فقط کافی است هوشیارتر بشود یا واکنشهای شدیدی نشان بدهد.
آیا او شاد است؟ پس بگذار با خیال راحت از هرچه میخواهد بگوید.
آیا خشمگین است؟ اجازه بده ذهنش پر از افکار پراکنده و منفی بشود. اجازه بده آنها را به زبان بیاورد.
درواقع راز اصلی همین است: اجازه بده کاراکتر احساسش را فریاد بزند. اجازه بده حرف بزند. خیلی از ما در دنیای حقیقی احساساتمان را سرکوب میکنیم. اما لازم نیست همین بلا را هم همیشه و بر سر تمام کاراکترهایمان بیاوریم.
مخاطب تنش را از روی لحن و کلمات میفهمد. در ضمن، هرکلمهای بار احساسی خودش را دارد. و اینکه چه کلمهای در چه موقعیتی و با چه لحنی و به چه شخصی زده شود، میتواند معنای متفاوتی ایجاد کند.
به جملات زیر دقت کنید:
-از جلوی چشمام گمشو.
-اول شدم.
-از خجالت آب شدم.
-ازت متنفرم.
عبارتهای بالا بار احساسی دارند. میتوانیم بفهمیم فردی که این حرفها را به زبان آورده چه احساسی داشته.
دیالوگ بهترین روش برای بروز احساسات کاراکتر است. اجازه بدهید کاراکتر داد و فریاد راه بیندازد، زیر لب زمزمه کند یا در خواب حرف بزند! فقط اجازه بدهید کلمات از دهانش خارج شوند. میتوانید دیالوگ را با روایت و حادثه ترکیب کنید تا صحنۀ زندهتری داشته باشید.
۳. تشدید کشمکش
کشمکش یکی از اجزای اصلی هر پیرنگ است. اگر شخصیت با خودش، با کاراکتری دیگر یا با هیچ عاملی دیگری درگیر ستیز نباشد و درواقع هیچ کشمکش خاصی رخ ندهد، عملا چیزی برای روایت کردن باقی نمیماند. دیالوگ یکی از عناصری است که میتواند این درگیریها را خلق، تشدید و رفع کند.
درمورد انواع کشمکش بیشتر بخوانید: انواع کشمکش داستانی میان کاراکترها
دیالوگ کلامی است که از دهان کاراکتر خارج میشود، پس میتواند حاوی اطلاعاتی باشد که جرقۀ شروع یک درگیری را بزند.
۴. ایجاد تنش
همه چیز میتواند با یک کلام ساده شروع بشود. جملهای که حساسیت ایجاد کند و کاراکترها را به جان هم بیندازد. البته لزومی ندارد که درگیری فیزیکی یا لفظی خاصی رخ بدهد. برای مثال میتوان احتمال خطر افشای یک راز را نمایش داد یا دو فردی را ترسیم کرد که برای رسیدن به یک توافق یا به خیال مغلوب کردن دیگری و رسیدن به خواستۀ خود مدام از مسیرهای مختلفی وارد گفتوگو میشوند.
گاهی هم این تنش از طریق افشای اطلاعات برای مخاطب رخ میدهد. اینکه کاراکتر درمورد موضوعی بهصورت پراکنده حرف میزند و بعد مخاطب با کنار هم چیدن این سرنخها به سمت اطلاعات نهایی هدایت شود.
درمورد ایجاد تنش بیشتر بخوانید: ایجاد و تشدید تنش در گفتوگوها
۵. تنظیم سرعت داستان
سرعت در داستان موضوع مهمی است. جملات طولانی قدری سرعت را کاهش میدهند و جملات کوتاه سرعت را بالا میبرند. توصیفات و شرح صحنه، بهویژه زمانی که با جزئینگاری مفصلی همراه باشند، سرعت و ریتم داستان را کاهش میدهند. دیالوگ عنصری است که میتواند سرعت داستان را کنترل کند.
پس لازم است میان افکار کاراکتر یا شرح حادثههایی که در جریانند، اجازه بدهیم کاراکترها قدری دهانشان را باز کنند و چند کلامی حرف بزنند. آنوقت هم خواننده حوصلهاش از توصیفات بیپایان سر نمیرود و هم کاراکترها زندهتر بهنظر میرسند.
۶. بیان مضمون و قالب داستان
داستان شما چه نوع داستانی است؟ طنز؟ عاشقانه؟ رمزآلود؟
لحن راوی و بهویژه کلام کاراکترها باید بتواند حال و هوای حاکم بر داستان را به ما نشان بدهد. انتظار داریم چه احساسی به خواننده دست بدهد؟ داستانمان قرار است چه چیزی را نمایش بدهد؟
داستانها معمولا بهطور کلی به ۳ دسته تقسیم میشوند:
داستانهای ژانری، رمانهای عمومی، رمانهای ادبی.
داستانهای ژانری شامل چند گونۀ اصلی هستند مانند: داستانهای فانتزی، علمی-تخیلی، معمایی، وحشت، حادثهای و پرماجرا، ثریلر (پرتعلیق)، پلیسی (جنایی)، عاشقانه و داستانهای نوجوان. هر کدام از این دستهها به زیرگونههای مختلفی تقسیم میشوند.
منظور از رمان عمومی، داستانی است که برای عموم مردم نوشته میشود، نه یک جامعۀ مخاطب مشخص و خاص. این داستانها با نظام باورهای مخاطب درگیر میشوند، سؤالهای تازه ایجاد میکنند، بینش و دریچهای تازه نشانش میدهند و خلاصه اینکه او را به قدری فکر کردن وادار میکنند.
اما رمانهای ادبی داستانهایی هستند که بیشتر از سر ترکیب فنون و سبکها و تلاش برای ایجاد فرمی بدیع نوشته میشوند. غالبا هم شخصیتپردازیها قویتر از پیرنگ است.
پس زمانی که قرار است داستانی بنویسیم، باید مخاطبمان را هم در نظر بگیریم. آیا میخواهم چیزی بنویسم که برای اکثر آدمها جذاب است، یا فرمی آشنا و محبوب دارد؟ یا اینکه قصد داریم از سر تجربه و آمیختن برخی فنون دست به آفرینش بزنم؟
هر نوع داستان، به یک نوع خاص از تنش، دیالوگ، شخصیت و حتی سرعت روایی نیاز دارد. برای مثال در یک داستان دلهرهآور، ما به تنش زیادی نیاز داریم، در یک داستان پرحادثه، به دیالوگهایی با ریتم تند نیازمندیم تا داستان سریعتر پیش برود. اما در داستان ادبی، سرعت گفتوگو باید با سرعت عنصرهای دیگر داستان هماهنگ باشد. پس باید سرعت تمام عناصر کندتر باشد.
مخاطب هم با توجه به نیازش به سراغ هر داستان میرود. طبیعتا اگر قصد داشته باشد به یک سفر جادویی برود یا در پیچوخم خیابانهای نمناک یک جنایتکار را تعقیب کند، سراغ داستانی میرود که انتظاراتش را برآورده کند.
پس حواستان باشد که قرار است چه مدل داستانی بنویسید. برای چه مخاطبی، برای نمایش چه مضمونی.
کلام کاراکترها باید بتواند ذهن مخاطب را به سمت آن موضوعی بکشاند که میخواهیم از آن سخن بگوییم. اما نباید این کار را خیلی واضح انجام بدهیم و کاراکتر را بنشانیم یک گوشه تا نظریات ما را دکلمه کند. بلکه باید اجازه بدهیم آن مضمون در خلال کلامها، افکار و حوادث مختلف نمایش داده بشود. سرنخهایی که مخاطب را به سوی آن بکشاند.
۷. ارائه زمان، مکان و پسزمینۀ داستان
یکی از ویژگیهای جذاب دیالوگ این است که اگر قدری ذکاوت و خلاقیت خرج کنیم میتوانیم در میان گفتوگوهای بهظاهر ساده، درمورد مسائل مختلف به مخاطب سرنخ بدهیم. از زمان و مکان داستان تا گذشتۀ کاراکترها و حوادث پیشداستان.
در دیالوگ زیر میتوانیم درمورد حادثۀ اصلی و برخی کاراکترها و روابطشان اطلاعاتی کسب کنیم:
+الان ۳ روزه که از مرگ فرهاد میگذره.
-خب؟
+فردا خاکسپاریشه.
-آره.
+هنوز خبری از شاهرخ نیست؟
-الان فصل امتحاناشه.
+آخرینبار کی اومد خونه؟
– نفر بعدیای که بهش مظنونم…
+شاهرخ کِی اومد خونه؟
– قادری رو باید بذارین صدر لیستتون. قبلا هم زیاد دردسر درست کرده بود. همین اواخر فرهاد اخراجش کرد.
+شاهرخ نمیخواد برای خاکسپاری باباش بیاد؟ اصلا بهش گفتی؟
-چرا فکر میکنی کار اونه؟
+چون قبلا کم باهم درگیر نشدن.
-اون مال قبلا بود.
+پس میونهاشون خوب شده؟
-خوب بود.
+آخرین باری که اومدم خونهتون که…
-اون مال ۴ سال پیشه.
+۴ سال خیلی هم زیاد نیست.
4 پاسخ
بینظیر بود! خیلی خوشحالم که سایتتون رو پیدا کردم ^^
منم خوشحالم که به اینجا سر میزنی. :))
فوق العاده بود واقعا ممنونم
لطفا یه کاری کنید سایتتون بیاد بالاتر تا افراد بیشتری بتونن ازش استفاده کنن
چون واقعا محتواتون عالیه
تشکر
سلام. خوشحالم که مطالب براتون مفید بوده.🌻💖
آره، باید یکم جدیتر و منظمتر بنویسم اینجا.😅😁