چگونه برای داستان جنایی دیالوگ بنویسیم؟ | ۱۰ نکته برای نوشتن دیالوگ در داستان‌های معمایی و جنایی

توجه:

نکاتی که در این مقاله به آن‌ها اشاره شده نکاتی است که به‌عنوان یک جنایی‌نویس لازم است بیشتر مدنظر قرار بدهید.

یک دیالوگ خوب چه می‌کند؟

دیالوگ عنصری است که اگر درست به‌کار برده شود می‌تواند تغییر زیادی در داستان ایجاد کند؛ اگر دیالوگ‌ها خوب پرداخته شوند این تغییر مثبت، اگرنه منفی خواهد بود.

دیالوگ درکل ۳ وظیفۀ اصلی برعهده دارد:

۱. انتقال اطلاعات؛ چه اتفاقاتی در داستان افتاده،‌درحال افتادن است یا خواهد افتاد.

۲. معرفی کاراکتر؛ کلام بهترین شیوه برای معرفی است. کنش کلامی به اندازۀ کنش‌های غیرکلامی می‌تواند تأثیرگذار باشد.

۳.  پیش بردن داستان؛ دیالوگ باید بتواند داستان را به پیش براند: گره‌ای ایجاد کند یا گره‌ای باز کند، حوادثی رقم بزند یا اینکه مخاطب را به پیش‌تر رفتن تشویق کند.

۱۰ نکتۀ جنایی‌نویسانه!

ناگفته پیداست که جنایی‌نوشتن درست مانند نوشتن هرچیز دیگری از قوانین روایت داستانی پیروی می‌کند. منظورم این است که عناصر همان عناصرند و نکات همان نکات. فقط اینکه برای نوشتن یک داستان جنایی برخی عناصر اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند. گاهی هم باید یک فیلتر جنایی انداخت روی همه چیز.

۱.هدف صحنه را بشناس

برای نوشتن یک دیالوگ خوب، باید بدانید که می‌خواهید چه بگویید. پس باید بدانید کاراکترها لازم است در آن صحنه چه حرف‌هایی بزنند. برای امکان‌پذیر شدن چنین امری می‌توانید به ۳ پرسش فکر کنید:

ایـن صحنـه چـه نقشـی در داسـتـان دارد؟

کاراکترهای این صحنه چه اهدافی دارند؟

صحنه قرار اســت به کجا برسد؟

برای نوشتن یک دیالوگ خوب باید بدانید صحنه‌ای که مشغولش هستید چه نقشی در داستان دارد. دانستن موضع آن صحنه به‌نسبت کل داستان، کمک می‌کند بتوانید اطلاعات مورد نیاز را از طریق دیالوگ‌ها منتقل کنید. مهم‌ترین کار در داستان، انتقال مناسب اطلاعات است.

۲. وعده بده

برای تشویق مخاطب به ادامه دادن متن، باید به او سرنخی بدهیم که او را مشتاق نگه دارد. پس باید از خودمان بپرسیم: قرار است در این داستان، بخش یا صحنه، چه اتفاقی رخ دهد؟

حالا درمورد آن اتفاق به مخاطب وعده می‌دهیم. این می‌تواند یک پیش‌آگاهی باشد، اشاره‌‌ای کوتاه از طریق کلام یا صرفاً ایجاد تنشی که می‌گوید اتفاق‌های بدتری در راه است.

۳. ایهام وارد کن

گاهـی بهتر اسـت واضح و شـفاف حـرف نزنـیم. چه عیبی دارد برخی اشارات چندپهلو باقی بمانند؟ این کار به مخاطب فضایی برای خیال‌بافی و کشف می‌دهد.

۴. جواب اصلی را دور از دسترس نگه دار

سریع نرو سر اصل مطلب. اجازه بده داستان جریان پیدا کند و گاه حتی از مسیر اصلی دور شو. البته منظورم این نیست که تماماً از مسیر پرت شوی. می‌توانی تمرکز صحنه و داستان را قدری تغییر بدهی، به گذشته یا آینده پرش کنی یا اینکه فقط قضیه را مجهول باقی بگذاری. بعداً هم می‌شود به آن رجوع کرد. این علامت سؤال می‌تواند کنجکاوی مخاطب را برانگیرد و او را برای ادامه دادن مشتاق کند؛ این یعنی تعلیق و کشش.

۵. دیالوگ‌ها را کوتاه کن

جلوی سخنرانی کاراکترها را بگیر. در داستانی که حادثه و کنش عنصر اصلی است، درازگویی‌های یک‌طرفۀ کاراکترها می‌تواند ملال‌آور بشود. البته باید به نیاز صحنه توجه کنی. گاهی لازم است یکی از کاراکترها بیفتد به سخنرانی. اما نه همیشه.

درضمن، هرجا که به سرعت نیاز داشتی، کلام کاراکترها را کوتاهِ کوتاه کن. منظورم از کوتاه کردن فشرده کردن است. کلمات اضافه را حذف کن و عصارۀ کلام را بنویس.

۶. از روایت و حادثه کم کن

تکیۀ بیش از اندازه بر توصیف و روایتِ افکار کاراکترها، سرعت داستان را کاهش می‌دهد. در صحنه‌های پرتنش می‌توانیم به‌مدد دیالوگ، سرعت و ریتم داستان را بیشتر کنیم. زمانی که افراد وارد مکالمه می‌شوند حالتی از تعلیق ایجاد می‌شود. چون نمی‌دانیم کلام بعدی ممکن است چه باشد.

حالا اگر کلام کوتاه باشد، چشم مخاطب پرش می‌کند و سریع‌تر پیش می‌رود. درکل اگر جمله‌هایتان را کوتاه‌تر کنید می‌توانید حسی از اضطراب را به خواننده منتقل کنید.

۷. مخاطب را ملتهب و تشنه نگه دار

اجازه نده مخاطب همان اول کار از همه چیز سر در بیاورد. قرار نیست از همان صفحۀ اول مخاطب تمام زیروبم داستان و کاراکترها را بداند. اجازه بده دلیل برخی اعمال و حوادث نامشخص باقی بماند. بعد درطول داستان به‌مرور از طریق حوادث و کلام به این دلایل اشاراتی کن. اما هربار فقط چند قطرۀ کوچک؛ به اندازه‌ای که مخاطب برخی از ابهاماتش رفع بشود اما هم چنان مشتاق باشد بیشتر بداند و حتی گاهی سؤال‌هایی تازه در ذهنش ایجاد شود.

۸. در جای مناسب از سکوت استفاده کن

گاهی سکوت بیشتر از صد فریاد تنش خلق می‌کند. تصور کنید کاراکتر الف بابت مسئله‌ای از کاراکتر ب سؤالی می‌پرسد. کاراکتر ب به‌دلایل مختلف سکوت پیشه می‌کند. کاراکتر الف از نو سؤال را می‌پرسد اما هیچ پاسخی نمی‌گیرد. رفته‌رفته عصبانی می‌شودو تنش موجود در صحنه افزایش پیدا می‌کند.

پس گاهی می‌توانیم با حذف کلام یکی از کاراکترها برای خلق تنش بیشتر استفاده کنیم.

۹. درگیری ایجاد کن

گاهی خوب است بحث‌ها را کش بدهیم، اجازه بدهیم کاراکترها به هم پیله کنند و سؤالات و احساسات جاری شوند. درگیری کلامی می‌تواند تعلیق بیشتری ایجاد کند چون مخاطب نمی‌داند سرانجام این بحث چه خواهد شد. می‌توانید رازهایی را فاش کنید، تهدید کنید و حتی زمینه را برای درگیری فیزیکی مهیا کنید.

۱۰. به کاراکتر اجازۀ ابراز احساسات بده

اجازه بده کاراکتر حرف بزند، درونیاتش را آشکار کند و احساسش را به کلامش پیوند بزند. به‌شخصه خیلی اهل ابراز احساسات و درونیاتم نیستم. اما گاهی لازم است. در داستان هم همین ماجرا برقرار است. کما اینکه داستان روایت سیر کنش‌هاست. کاراکترها باید کاری کناد و چیزی بگویند. اگر قرار باشد همه‌چیز را درخودشان حبس کنند و هیچ‌کاری نکند هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد. اجازه بده حرفشان را بزنند و حتی گاهی قدری انفجار احساسی رخ بدهد؛ یک دریگری تمام‌عیار.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *