جنایت‌های پرفروش؛ ۴ نکته از دلایل موفقیت دختری در قطار

داستان‌نویسی، لااقل در فرهنگ ما، به‌عنوان یک شغل دیده نمی‌شود. اگر بگویی شغلت نویسندگی است برداشتشان این است که آدم علافی هستی! هر چند که پُربی‌راه نمی‌گویند. کسب درآمد از فروش داستان چندان آسان نیست. اما چه می‌شود که برخی آثار به چاپ‌های مجدد می‌رسند و با فروش‌های میلیونی نویسنده‌شان را به موفقیت و شهرت می‌رسانند؟
در سلسله مطالب «جنایت پرفروش» هر بار سراغ یک اثر جنایی پرفروش می‌رویم تا ببینیم چه عواملی در موفقیت آن اثر نقش داشته.
در اولین شماره قرار است برویم سراغ دختری در قطار اثر «پائولا هاوکینز». اثری که با فروش ۲۳ میلیون نسخه، ۲۰ هفته صدرنشین لیست نیویورک‌تایمز بوده. در این نوشتار به بررسی تکنیک‌های داستان‌نویسی و عوامل اجتماعی مؤثر در محبوبیت آن می‌پردازیم.

خلاصۀ داستان دختری در قطار

ریچل، زنی الکلی و افسرده، هر روز با قطار به شهری دیگر سفر می‌کند و از پنجره به خانه‌های دیگران خیره می‌شود. او برای هر کدام از خانه‌ها و افرادی که می‌بیند یک قصه می‌سازد. زمانی که یکی از این افراد به نام مگان ناپدید می‌شود، ریچل احساس می‌کند باید اطلاعاتش را با پلیس مطرح کند. بعد از آن ریچل درگیر یک معمای جنایی می‌شود. داستان با روایت سه زن متفاوت و تعلیقی نفس‌گیر، خواننده را تا آخرین صفحه مجذوب نگه می‌دارد.

۱. ریل‌های قطار: تعلیق حساب شده

هاوکینز با مهندسی دقیق روایت، مخاطب را در تاریکیِ ذهن راوی اسیر می‌کند و از ۳ روش زیر برای حفظ و افزایش تعلیق بهره می‌برد:

الف) راوی غیرقابل اعتماد

ریچل به دلیل اعتیاد و مشکلات روانی، نه قهرمان است و نه قربانی. خاطرات مبهم و پرتناقض او مثل آینه‌ای شکسته، واقعیت را تحریف می‌کند. این ویژگی به نویسنده اجازه می‌دهد واقعیت را به تدریج و با پیچیدگی آشکار کند.
نکته برای نویسندگان: استفاده از راوی غیرقابل اعتماد می‌تواند تعلیق را افزایش دهد، اما باید به گونه‌ای باشد که خواننده را گیج یا دل‌زده نکند. (برای آشنایی با روایی غیرقابل اعتماد کلیک کن)

ب) روایت چندصدایی

داستان از نگاه سه زن (ریچل، مگان، و آنا) روایت می‌شود. هر کدام از آن ها نماینده‌ای از مشکلات زنان در جامعۀ مدرن هستند، از خشونت خانگی تا فشارهای اجتماعی. همین تعددِ راوی باعث می‌شود مخاطب هربار به اطلاعاتی دست پیدا کند که از دید دیگر کاراکترها پنهان مانده.
نکته برای نویسندگان: روایت چندصدایی به داستان عمق می‌بخشد، اما باید زبان و شخصیت کاراکترها به اندازه‌ای متمایز باشد که خواننده را سردرگم نکند.

ج) فلش‌بک‌های حساب‌شده

برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.

هاوکینز اطلاعات را مانند قطعات پازل پخش می‌کند. اطلاعات دربارۀ مگان و رابطۀ ریچل با همسر سابقش، تام، به آرامی و در قالب فلش‌بک‌های پراکنده فاش می‌شوند. مثلاً صحنهٔ کشف جسد مگان، همزمان با فلش‌بک به خاطرات ریچل از همسر سابقش، تام، ابهام را دوچندان می‌کند. این روش حسِ معماگونگی داستان را تقویت می‌کند.
نکته برای نویسندگان: زمان‌بندی فلش‌بک‌ها باید با پیش‌رفت داستان هماهنگ باشد تا از پراکندگی اطلاعات جلوگیری شود.

۲. مسافران قطار: شخصیت‌های درگیرکننده

ریچل: «من آدم بدی نیستم.» این جملهٔ تکرارشونده، فریادی است از زنی که جامعه او را «شکست‌خورده» می‌خواند. اعتیادش نه ضعف، که واکنشی است به خشونت پنهان در زندگی مشترک. 

مگان: مرگ او تنها آغازگر داستان است. هاوکینز از زبان مگان، ناامنی زنان در رابطۀ عاطفی را روایت می‌کند: «همه فکر می‌کنند من خوشبختم، اما از درون درحال پوسیدنم.» 

آنا: زن دومِ داستان، که در دام توهمات «زندگی کامل» گرفتار است. 

این شخصیت‌ها با بیان و نمایش مشکلاتی که برای خواننده آشناست، همذات‌پنداری جلب می‌کنند. آن‌ها نه شخصیتی بی‌نقص دارند و نه حتی تصمیم‌هایشان کاملاً منطقی و درست است. در کنار این‌ها در موقعیت‌های خطرناکی قرار می‌گیرند. چنین ویژگی‌هایی فاصلۀ میان داستان و مخاطب را کم می‌کند. مخاطب با پیش‌روی داستان بیش‌تر درگیر حوادث و شخصیت‌ها می‌شود و با خودش می‌گوید: «اون شبیه منه» یا «می‌فهمم چی می‌گه. منم چنین وضعی رو تجربه کرده‌ام». 

۳. ایستگاه نقد: موتور محرک موفقیت کتاب

الف) سوخت روان‌شناختی: از فرد تا جامعه

کتاب به جای تمرکز صرف بر جنایت، به بررسی روان‌شناختی شخصیت‌ها و تنش‌های اجتماعی می‌پردازد.  

    • تمرکز بر توانایی معمول شخصیت: برخلاف رمان‌های کلاسیک جنایی، این‌جا خبری از کارآگاهان حرفه‌ای نیست. ریچلِ مست، تنها با تکیه بر خاطرات مبهمش، تلاش می‌کند به حقیقت برسد. 
    •  زنان در مرکز طوفان: خشونت خانگی، اعتیاد، و تنهایی شهری، تم‌هایی هستند که کتاب را به «مانیفستی نانوشته» برای زنان تبدیل کرده‌اند. 
  • نقل‌قول از هاوکینز (به نقل از BBC): «می‌خواستم صدای زنانی را بلند کنم که در سکوت رنج می‌کشند. زنانی که جامعه آن‌ها را «دیوانه» خطاب می‌کند، فقط چون جرئت کرده‌اند دردشان را فریاد بزنند.» 

 

ب) واگن‌های فرهنگ و جامعه: هم‌زمانی با جنبش‌های فمینیستی 

زمان انتشار کتاب (۲۰۱۵): همزمان با اوج گیری جنبش‌های #MeToo و توجه به خشونت علیه زنان، پرداختن به موضوعاتی مانند خشونت خانگی و نادیده گرفته شدن زنان، باعث همذات‌پنداری گسترده شد. 

 

تأثیر سینما: فیلم با بازی اِمیلی بلانت، اگرچه نقدهایی برای تغییرات در روایت دریافت کرد، اما کتاب را به گفت‌وگوی جهانی تبدیل کرد. 

آمار جالب: ۷۰% خوانندگان کتاب را زنان ۲۵-۴۵ سال تشکیل می‌دهند؛ زنانی که با شخصیت‌های پیچیدهٔ کتاب همذات‌پنداری می‌کنند. 

الف) سوخت روان‌شناختی: از فرد تا جامعه

کتاب به جای تمرکز صرف بر جنایت، به بررسی روان‌شناختی شخصیت‌ها و تنش‌های اجتماعی می‌پردازد.  

    • تمرکز بر توانایی معمول شخصیت: برخلاف رمان‌های کلاسیک جنایی، این‌جا خبری از کارآگاهان حرفه‌ای نیست. ریچلِ مست، تنها با تکیه بر خاطرات مبهمش، تلاش می‌کند به حقیقت برسد. 
    •  زنان در مرکز طوفان: خشونت خانگی، اعتیاد، و تنهایی شهری، تم‌هایی هستند که کتاب را به «مانیفستی نانوشته» برای زنان تبدیل کرده‌اند. 
  • نقل‌قول از هاوکینز (به نقل از BBC): «می‌خواستم صدای زنانی را بلند کنم که در سکوت رنج می‌کشند. زنانی که جامعه آن‌ها را «دیوانه» خطاب می‌کند، فقط چون جرئت کرده‌اند دردشان را فریاد بزنند.» 

 

ب) واگن‌های فرهنگ و جامعه: هم‌زمانی با جنبش‌های فمینیستی 

زمان انتشار کتاب (۲۰۱۵): همزمان با اوج گیری جنبش‌های #MeToo و توجه به خشونت علیه زنان، پرداختن به موضوعاتی مانند خشونت خانگی و نادیده گرفته شدن زنان، باعث همذات‌پنداری گسترده شد. 

 

تأثیر سینما: فیلم با بازی اِمیلی بلانت، اگرچه نقدهایی برای تغییرات در روایت دریافت کرد، اما کتاب را به گفت‌وگوی جهانی تبدیل کرد. 

آمار جالب: ۷۰% خوانندگان کتاب را زنان ۲۵-۴۵ سال تشکیل می‌دهند؛ زنانی که با شخصیت‌های پیچیدهٔ کتاب همذات‌پنداری می‌کنند. 

۴. سوت‌های انتقادی: آیا قطار از ریل خارج شده؟

تحسین‌ها:  

  •  نوآوری در ژانر جنایی با حذف کارآگاه و تمرکز بر راوی آسیب‌دیده.  
  •  پایان‌بندی باز که به خواننده امکان تفسیر می‌دهد.  

انتقادها:  

  • برخی منتقدان معتقدند ریچل بیش‌ازحد کلیشه‌ای است و تنها برای پیش‌برد تعلیق استفاده شده است.  
  • پیچش‌های داستانی گاهی غیرواقعی به نظر می‌رسند. 
  • ابهام در سرنوشت ریچل، برخی را به تحسین واداشت و برخی را عصبی کرد.

ایستگاه پایانی: «دختری در قطار موفق شد چون...»

شاید راز ماندگاری «دختری در قطار» ساده باشد؛ هاوکینز مخاطب را در دل داستان می‌کشاند تا از خلال رازهای پنهانِ کاراکترها، حقیقت اصلی را کشف کند و در این میان شاهد روایتِ دردهایی آشنا از خشونت روانی در روابط روزمره باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *