هر کلمهای بار و معنایی دارد که جمله به جمله و موقعیت به موقعیت میتواند احساس یا برداشت متفاوتی ایجاد کند. پس توصیفِ خالی یا حتی اقرار مستقیم کاراکتر یا راوی نمیتواند به تنهایی حالوهوای متن را بسازد.
این حالت یا Mood، همان احساس یا جوی است که بر بخشی از داستان یا تمام آن حاکم است. حالت گرۀ تنگانگی به عواطف کاراکتر خورده. پس برای ترسیم درست حالتی که بر فضای روایت حاکم است، باید تلاش کنیم احساسات کاراکتر را شناسایی کنیم و راه مناسبی برای ابراز آن پیدا کنیم. راهی که با ویژگیهای شخصیتی آن کاراکتر یا فضایی که درش قرار دارد همخوانی داشته باشد.
یک مثال
در حالی که بیحرکت به جلو خیره شده بود، ساکت ماند. هر موقع میافتاد به خودخوری و نشخوار چنین میکرد. دستهایم را در هم کوبیدم و گفتم: «از فکر کردن دست بردار. بهت گفتهم که اگه این کارو ادامه بدی موهات سفید می شه.» یکدفعه ابروهایش را در هم کشید. چشمانش از غم گشاد شد و زمزمه کرد: «لطفاً نگو من باعث اون زلزله شدم؟» با شنیدن این حرف، به زانو افتادم و صورتش را گرفتم و فریاد زدم: «کامل عقلت رو از دست دادهی؟».
یک مثال دیگر
تکیه داده بود به پشتی مبل و بیتفاوت بستنیاش را لیس میزد. ضربهای روی میز زدم تا توجهش را جلب کنم. به یک «هوم؟» اکتفا کرد. کاغذهای روی میزم را از نو مرتب کردم و گفتم: «نمیتونی مثل آدم بری و بیای؟» جوابی نداد. دفتری که روی میز بود را به سمتش پرتاب کردم. بستنیاش روی مبل افتاد. لب ورچید و با ناراحتی گفت: «خوب شد؟» دستهایم را روی میز کوبیدم و گفتم: «یکم آدم باش. این آخرین اخطاره.» از جا بلند شد به بستنی اشارهای کرد و گفت: «خودت اول آدم باش.»
در ادامه ۳ تمرین آمده که در تمرین پرداخت حالت سودمندند.
تمرین اول؛ چه میبینید؟
به تصویر زیر نگاه کنید. ۵ کلمه یا احساسی که به ذهنتان میرسد را بنویسید.
با توجه به تصویر و کلماتی که نوشتید، یک الی دو پاراگراف بنویسید.
تمرین دوم؛ به وقت بازنویسی
دیالوگ زیر را طوری بازنویسی کنید که احساس خشم غالب باشد.
ــ چه اتفاقی افتاده؟
+ جسد یه زن چینی رو توی دفترم پیدا کردم.
ــ ای خدا! آخه زنه ازت چی میخواسته؟
+ اگه میدونستم که همه چی حل بود.
ــ با جفرسون پیر صحبت کردی؟
+ …
تمرین سوم؛ چه میبینید؟
به تصویر زیر نگاه کنید. ۵ کلمه یا احساسی که به ذهنتان میرسد را بنویسید.
با توجه به تصویر و کلماتی که نوشتید، یک الی دو پاراگراف بنویسید.