مظنون در یک داستان جنایی همان کسی است که به چشم مجرم احتمالی به او نگاه میکنیم؛ ممکن است همان شخصی باشد که جرم داستانی را مرتکب شده، اما هنوز هیچ چیزی ثابت نشده. فقط اینکه ما براساس برخی مدارک و شواهد به او مظنون شدهایم. این مدارک و شواهد میتوانند هرچیزی باشند: آثاری که در صحنۀ جرم به جا ماندهاند، شایعات یا اظهارات قربانی (اگر زنده بود) و دیگران، ارتباطات و رفتوآمدها و موارد مشابه دیگر.
هر زمان پای یک جنایت، بهخصوص از نوع قتلش، وسط باشد همیشه این سؤال مطرح میشود که چه کسانی ممکن است دست به این کار بزنند. درواقع لیست مظنونها شامل افرادی است که به هر نحوی انگیزه یا موقعیت ارتکاب آن جرم را داشتهاند.
چرا ساخت مظنون مهم است؟
مظنون میتواند برای مجرم اصلی زمان بخرد تا از چنگ قانون فرار کند یا دیرتر گیر بیفتد. در ضمن، اگر مجرم اصلی سریع پیدا بشود دیگر چه لذتی باقی میماند؟ تمام کیف داستانهای جنایی به همین دنبال کردن سرنخها و مصاحبه و بررسی مظنونهاست.
برای ساخت مظنونهای مختلف در یک داستان جنایی، بهخصوص از نوع معماییاش، میتوانید به چند گزینه از موارد زیر متوسل بشوید:
(نکتۀ مهم: این لیست را از کتاب معمایی برای یک جنایت قرض گرفتهام.)
۱. ایجاد سوءظن بهواسطۀ ذینفع بودن
انگیزه دلیل اصلی مجرم برای ارتکاب به جرم است؛ و این اولین موردی است که در هر پروندهای بررسی میشود. پس اولین مظنونها معمولا براساس اینکه انگیزۀ ارتکاب جرم را داشتهاند یا نه در نظر گرفته میشوند؛ نقطهای برای شروع مسیر تحقیقات.
پس هرکسی که به یک شکلی از آن جرم (قتل، دزدی و…) یک نفعی میبرده، وارد لیست میشود؛ مقتول بیوۀ پیری است که اخیراً درخواست پول برادرزادۀ بیعرضۀ ورشکست شدهاش را رد کرده؟ برادرزاده را وارد لیست کن.
مقتول نوجوانی است که برای عدهای از دانشآموزان قلدری میکرده؟ آن عدهای را همین حالا به صف کن.
البته که مظنون قرار نیست حتماً مجرم اصلی باشد. فقط باید ببینی چه کسانی از این واقعه چیزی نصیبشان میشده. آنوقت این افراد به مجرمان احتمالی بدل میشوند.
۲. ایجاد سوءظن بهواسطۀ دروغگویی
اگر یکی از افرادی که پلیس یا کارآگاه داستان با او مصاحبه میکند، دروغی بگوید و بعد از گذشت مدتی این دروغ رو بشود، آنوقت آن دروغگو به یک مظنون مهم تبدیل میشود.
مثال: او مگر نگفته بود که ۲ ماه است هیچ تماسی با مقتول نداشته و آدرس جدیدش را هم ندارد؟ حالا این را ببین! ۲ روز قبل از حادثه با او دیدار داشته. آن هم در خانۀ مقتول. پس معلوم میشود که آدرس تازهاش را هم بلد بوده. همین حالا او را برای بازجویی بیاور!
پس تنها کافی است یکی از کاراکترها از سر ترس یا هرچیزی یک دروغ عمدی بگوید.
۳. ایجاد سوءظن بهواسطۀ پنهانکاری عمدی، سکوت یا وقفۀ کلامی
برخی از کاراکترها ممکن است به نحوی پایشان در جنایت اصلی گیر باشد و از ترس اینکه گفتن تماموکمال حقیقت به ضررشان تمام شود، برخی نکات را مخفی کنند یا اینکه در مقابل پاسخ دادن مقاومت کنند.
مثال: مگر شمارۀ ۷ نگفت که هیچکسی را در صحنۀ جرم ندیده؟ پس چرا این همسایه گفته بعد از شنیدن جیغهای شمارۀ ۷، یک مرد را دیده که با عجله از واحدش بیرون دویده؟ دوباره او را احضار کنید.
۴. ایجاد سوءظن بهواسطۀ پنهانکاری غیرعمدی که عمدی تصور میشود
گاهی هم ممکن است یکی از افراد یادش برود به چیزی اشاره کند. مثلاً آنقدری از دیدن صحنۀ جرم یا شنیدن خبر آن شوکه شده باشد که یادش برود به نکتهای اشاره کند. این پنهانکاری غیرعمدی است اما از آنجایی که در داستانهای جنایی همه مجرم هستند مگر اینکه خلافش ثابت شود، به احتمال زیاد این پنهکاری از سر فراموشکاری، عمدی تلقی میشود و او را یکراست به سمت لیست مظنونها سوق میدهد.
۵. ایجاد سوءظن بهواسطۀ اشتباهی که دروغ انگاشته میشود
یک وقتهایی هم ممکن است کاراکتر در انتقال شواهد دچار اشتباه بشود و این اشتباه او دروغ و ایجاد اختلال در مسیر تحقیقات به حساب بیاید.
مثال: مگر نگفته بودی که ماشین سورمهای بوده؟ حالا اینجا را ببین، دو تا چهارراه بالاتر دوربین ثبتش کرده و رنگش سبز تیره است. چرا دروغ گفتی؟ هاه! تاریک بوده؟ نه معلوم است میخواستی با دروغهایت ما را از مسیرمان دور کنی!
۶. ایجاد سوءظن با افرادی که در نزدیکی محلِ وقوع جنایت دیده میشوند
هرکسی که دوروبر صحنۀ جرم میپلکیده یا گذرش به آنجا خورده میتواند یک مظنون احتمالی باشد. مهم نیست که در زمان اشتباه در مکان اشتباه بوده، باید ثابت کند که هیچ نقشی در این ماجرا نداشته.
۷. ایجاد سوءظن بهواسطۀ سابقۀ دشمنی با مقتول (اختلافنظر، تهدید، دعوا و درگیری قبلی)
زمانی که کسی کشته میشود یکی از سرنخهای مهمی که کارآگاه داستان دنبال میکند دشمنها هستند. اخیراً چه کسانی با او درگیر شدهاند؟ آیا همین دو روز پیش کتکخورده به خانه برگشت؟ آیا نامههای تهدیدآمیز دریافت میکرده؟ آیا همسر سابقش قسم خورده که خونش را بریزد؟ تمام این افراد را به خط کنید آنوقت میتوانیم مجرم را پیدا کنیم.
۸. ایجاد سوءظن بهواسطۀ داشتن بیماری روانی
احتمالاً میدانید که شهادت هرشخصی در دادگاه پذیرفته نمیشود؛ برای مثال کسی که در زمان وقوع حادثه در حال خودش نبوده، از لحاظ ذهنی چندان عادی نیست یا اینکه راهوبیراه توهمهای رنگی میزند. درکل کسی که صحتوسلامت عقلش در شک و شبهه باشد، نمیتواند شاهد معتبری باشد و همین افراد میتوانند خودشان به مظنون تبدیل بشوند.
مثال: شمارۀ ۳ میگوید این اواخر یک مشت بیگانۀ فضایی دنبالش میکردهاند. از کجا معلوم خودش آن چاقو را در شکم مقتول فرو نکرده باشد؟ شاید خیال میکرده مقتول سردستۀ آدمفضاییهاست!
۹. ایجاد سوءظن بهواسطۀ فرار از محل وقوع جرم یا غایب بودن
آیا در داستان شما کاراکتری وجود دارد که بعد از دیدن صحنۀ جرم پا به فرار گذاشته و با سرعتی بیشتر از میگمیگ از محل دور شده؟ احتمالاً او فقط میترسیده گیر بیفتد و به خاطر سابقۀ خرابی که داشته میدانسته پایش وسط کشیده میشود. هرچند که فرار اوضاع را بهتر نمیکند و کارآگاه قصه یقین پیدا میکند که یک ککی به تنبان او هست، پس وارد لیست مظنونها میشود.
۱۰. ایجاد سوءظن بهواسطۀ تشابه جسمی و ظاهری با جنایتکار
گاهی شاهد یا شاهدانی پیدا میشوند که یک نظر جنایتکار را دیدهاند و یک توصیف مبهم از او ارائه میدهند، برای مثال روی دست چپش فلان خالکوبی بود، یک پایش میلنگید و سنگی که به سمتش پرتاب کردم صاف خورد توی چشم راستش! حالا کارآگاه قصه به هرکسی که همین مشخصات را داشته باشد مظنون میشود.
از طرف دیگر هم دوربینهای مداربسته ممکن است یک تصویر مات و مبهم از مجرم ثبت کرده باشند که پای چند بدبخت از همه جا بیخبر را بهعنوان مظنون به اتاق بازجویی باز کند.
۱۱. ایجاد سوءظن بهواسطۀ در اختیار داشتن ابزارهایی مشابه ابزارهای قتل
یکی از مهمترین موارد در صحنۀ جرم ابزار قتل است. این فرد را با چه چیزی کشتهاند؟ یک سم خاص، یک چکش دندانهدار یا مادهای صنعتی که فقط در بهمان کارخانه میشود گیرش آورد؟ حالا هرکسی که به آن دسترسی داشته یا چیزی مشابه آن در خانهاش پیدا شود یک مظنون تازه است.
۱۲. ایجاد سوءظن به سبب برخی عادات، صفات، علاقهمندیها، استعدادها و عقاید خاص
گاهی افرادی پیدا میشوند که آنقدر مشکوک رفتار میکنند که نمیتوانی بهشان مظنون نشوی. برای مثال در تیراندازی رو دست ندارد؟ عاشق شکار کردن با دست خالی است؟ بمبهای دستساز میسازد؟ عضو یک فرقۀ عجیبوغریب است؟ از کجا معلوم مجرم اصلی همین فرد نباشد؟
۱۳. ایجاد سوءظن بهدلیل سوءپیشینه
سوءپیشینه یکی از آن مواردی است که باعث میشود باوجود بیگناهی مظنون باز هم مورد تعقیب و بازجویی قرار بگیرد. بالاخره اگر کسی قبلا پایش را کج گذاشته، احتمالاً دوباره تکرارش میکند.
مثال: یکی از مشتریان مقتول فردی بهنام ج.ب بوده که همین ۳ ماه پیش از زندان آزاد شده و سابقۀ حمله با سلاحهای گرم را هم داشته؟ خب پس ما یک مظنون تازه داریم.
۱۴. ایجاد سوءظن بهواسطۀ خوابهایی که شخصیتها میبینند و تعریف میکنند
گاهی برخی کاراکترها خوابهایی میبینند که مخاطب را به شک و شبهه میاندازد که نکند کار، کارِ همین فرد است؟
درواقع این گزینه بیشتر زمانی بهکار میرود که بخواهیم مخاطب، به یکی از کاراکترها مظنون بشود.
یادتان باشد که قرار نیست از تمام این ۱۴ روش برای ساخت مظنون استفاده کنید. گاهی چندتایشان با هم در یک فرد جمع میشوند و گاهی هم فقط چندتایشان به درد کارمان میخورند. باید ببینید داستان شما از کدام نوع معما استفاده میکند و مظنونها چقدر در پیشبردن طرح داستان نقش دارند. بعد با استفاده از این لیست میتوانید چند کاراکتر مشکوک خلق کنید که تنش و گرههای تازه برای داستان خلق میکنند.
2 پاسخ
خیلی مفید بود. بخشی از راه رو بهم نشون داد. واقعا ممنونم❤
واجب شد بیشتر بنویسم. :))