
یک قناد جرم نویس!
براساس برنامۀ جدید، دیشب باید پیشنویس پست امروز آماده میشد. اما پاک فراموش کردم. عادت است دیگر! در این دو ماه عادت کرده بودم تازه صبح شروع کنم به فکر کردن. و حالا از نو باید همه چیز را تغییر بدهم.
میشد صبر کنم و پست را تا شب آماده کنم. یا یک چیزی سنبل کنم. خودمانیم! اینجا مثل بیابانی است که بوتۀ خار درش غلت میزند و عنکبوت گوشه و کنارش تار بسته! اما ترجیح دادم دست نگه دارم. امروز باید یادداشت دیالوگنویسی گروه مای خلاق را بنویسم. و تا دوشنبه پادکستش را هم ضبط کنم و چالشش را هم آماده. در کنارش هم همت کنم و پست مربوط به ایجاد تعلیق در داستان را بسط بدهم.
دو روز است که مطالعۀ کتاب 45 کهنالگوی شخصیت را شروع کردهام. کتاب جذابی است. در این زمانی که پیش رو دارم، شاید تا حدود 2 ماه دیگر، میخواهم بخش زیادی از زمانی که صرف نوشتن و خواندن برای تولیدمحتوا و داستاننویس شدن میکنم، را به مطالعه درمورد ایجاد تعلیق و کاراکترسازی اختصاص بدهم. اینطور متمرکزتر پیش میروم و پراکندگی ذهنیم کمتر میشود.
در همین حین، مشغول یک پروژۀ دانشگاهی هستم. نوشتن یک مقاله با موضوع «بررسی تأثیر هوش هیجانی بر رفتارهای جامعه ستیز». شاید به نظرتان خیلی به موضوعی که برای سایت پیش گرفتهام همگام نباشد. اما برای من هست! من مشغول تحقیق و خواندن مقاله هستم. هوش هیجانی چیست؟ چه تاثیری بر وجدان دارد؟ چه ارتباطی با هوش شناختی، یا هوش اخلاقی دارد؟ آیا بر حل مسئله و خستگی شناختی تأثیر دارد؟ با رفتارهای پرخطر چه؟ اصلا رفتارهای پر خطر چه هستند؟ سیستم عصبی و هوش هیجانی چه تاثیراتی بر هم دارند؟ صفات تاریک شخصیت کدام هستند؟ آیا هوش هیجانی بر آن ها تاثیر دارد؟ رفتارهای جامعه ستیز چطور؟ اصلا چه تفاوتی میان سایکوپث و سوشیا پث وجود دارد؟ چند نوع ضد اجتماعی داریم؟ تاثیر اضطراب بر هرگونه از اختلال ضداجتماعی چگونه است؟ تفاوت میان روان رنجوری و روان پریشی چیست؟ و یک نکتۀ مهم! سایکو پات وجدان ندارد! یعنی مشخصۀ بارزش عدم پشیمانی از کارهایی است که انجام داده و آسیبرسان هم بودهاند برای دیگران. یعنی میداند کارش چه تبعاتی دارد. اما یک شخص مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی آن هم نوع شدیدی که به روانپریشی رسیده باشد، در تمام ساختار ادراکی دچار تغییر میشود. چیزهایی میبیند که نیست. کاری را میکند که ممکن بود پیش از آن نکند. یعنی روانپریشی اکتسابی است. اما یک سایکو پث، سایکو پث به دنیا میآید! ژنتیکش است که متفاوت است. البته که محیط میتوان به ژن غلبه کند. البته که رفتاهای ضداجتماعی میتوانند آموخته و عادیسازی شوند. البته که شستوشوی مغزی میتواند صورت بگیرد. اما داستان تمامشان با سایکوپث فرق دارد. سایکوپث در قشر پیشانیاش، در ژنتیکش، تفاوتهایی دارد. و من میخواهم از تمام این تفاوتها آگاه بشوم.
همۀ اینها کمک میکند که من دلایل ارتکاب به جرم را بهتر بفهمم. چه میشود که کسی پایش را خلاف قانون کج میگذارد؟ این سؤالی است که در پس رسیدن به پاسخش هستم. قرار نیست روانشناس و مشاور و درمانگر و هیچ چیز دیگری بشوم. قرار است قناد بشوم! اما دلیل نمیشود بیخیال پیدا کردن جواب سوالم بشوم!
ایووول واقعا
ممنون از تو که هممراهمی:))