داستان کوتاه

یک داستانک مرغی 2
مرغ شمارۀ ۲ پلاستیک زباله را که گوشۀ باغچه بود پیش کشید و شروع کرد به نوک زدن. مرغ شمارۀ ۱ قدقدایش بلند شد و هوار کشید: داری چیکار میکنی؟
مرغ شمارۀ ۲ بیتفاوت به نوک زدن ادامه داد و پلاستیک را پاره کرد. آشغالها کمی ریختند بیرون و مشغول خوردن شد.
مرغ شمارۀ ۱ باز هوار کشید: با توام.
مرغ شمارۀ ۲ آهی کشید و گفت: چیه؟
-چرا همچین میکنی؟
+چیکار کردم مگه؟
-چرا داری آشغال میخوری؟
+مگه غذاهای دیگه رو از کجا میارن میریزن برامون؟
-خجالت نمیکشی یکی بیاد ببینه؟
+انگاری یادت رفته که ما مرغیم؟!
قد قد مرغ شمارۀ ۱ در گلویش خفه شد.
زهرا بیت سیاح
0