گوهر و سنگ
در شیمی دبیرستان مبحثی داشتیم به نام دگر شکل یا آلوتروپ، که به شکل های گوناگونی که از یک عنصر در طبیعت یافت می شود می گویند.
آنجا بود که فهمیدم الماس و گرافیت دگر شکل هستند. فهمیدم که الماس به خاطر آن همه فشاری که زیر لایه هایی از اعصار گذشته متحمل شده حالا به شکل الماسی استخراج می شود که بعد از صیقل خوردن و تراش داده شدن، همه برایش سر و دست می شکنند.
الماس اگر تاب نمی آورد می شد همان گرافیتی که در همه مداد ها هست. الماس خاص است و خاص بودنش به خاطر صبوری و تحمل بالایش است. آن قدر سخت شده که هیچ فشاری دیگر او را از پا در نمی آورد.
همه ما در زندگی مان با سختی ها و رنج هایی روبرو شده ایم.
اصلا تار و پود انسان با رنج بافته شده. همان طور که خداوند می فرمایند: «لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فی کَبَد.» همانا انسان را در سختی آفریدیم.
رنج جزیی جدایی ناپذیر از ماست.
یکی از نتایجی که رنج دارد به کمال رساند فرد است. در آیات و احادیث و کلام بزرگان و عرفا به این جنبه ی رنج اشارات فراوانی شده است.
اینکه فرد جوان و خام با این سختی ها به اصطلاح پخته می شود و برای رنج های بزرگی تری که در ادامه مسیر زندگی با آن ها روبرو خواهد شد، آماده می شود.
به قول پروین اعتصامی هر کسی در دل خود لعل گرانبهایی دارد که تحمل فشار ها و خون دل خوردن هاست که این لعل را گران مایه میکند و استواری و صبوری در سختی هاست که قدر و ارزش وجودی را زیاد میکند.
ابیات زیر بخشی از شعر گوهر و سنگ سروده بانو پروین اعتصامی است.
شنیدستم اندر معدنی تنگ
سخن گفتند با هم گوهر و سنگ
چنین پرسید سنگ از لعلِ رخشان
که از تابِ که شد چهرت فروزا؟
بدین پاکیزه رویی از کجایی؟
کِه دادت آب و رنگ و روشنایی؟
به نرمی گفت او را گوهرِ ناب
جوابی خوب تر از درّ خوشاب
کز آن معنی مرا گرم است بازار
که دیدم گرمیِ خورشید، بسیار
از آن رو چهر ام را سرخ شد رنگ
که بس خونابه خوردم در دلِ سنگ
از آن ره بخت با من کرد یاری که در سختی نمودم استواری