گذر زمان

امروز در قفسه کتابخانه چشمم به یکی از کتاب‌های دوران نوجوانی‌ام افتاد. برخلاف خیلی از داستان‌های کودک و نوجوان که کهنه می‌شوند به مرور زمان و در بزرگسالی دیگر دلچسبی کودکی را ندارند، این از آن دست کتاب‌هایی است که هنوز هم جذبم می‌کند. شاید مشکل از ماست، نه مرور زمان و کهنه شدنِ مفاهیم. شاید این ماییم که تغییر میکنیم و آن هیجان‌ها در ما خفه می‌شوند و می‌میرند و بدین ترتیب آن ذوق‌های ایام دیرین نیز در ما می‌میرند.

اثر که تغییری نمی‌کند. همانی که بود می‌ماند. مفاهیم نیز همین طورند. اگر حالا در زمانه ما چیزی معنایی دیگر می‌دهد به خاطر این است که ما تغییرش داده‌ایم. ما در جایی دیگر بهره بردیم ازش و یادمان رفت که خواستگاه اصلی‌اش کجا بوده، که کاربردش و معنای حقیقی‌اش چه بوده وگرنه آن چیزی که نویسنده گفته باقی مانده و می‌ماند. هر چه زمان می‌گذرد و در دالان‌های تو در تویش بیشتر پا می‌گذاریم، از آن تصورات ذهنی گذشته‌مان بیشتر فاصله می‌گیریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *