کمالگرایی و نوشتن
کمالگرایی در هرکاری برای خودش مصیبتی است اما در نوشتن، یک مصیبت اساسی است! آدم را کند میکند، دستت به نوشتن نمیرود و سعی میکنی جریان افکارت را کند کنی تا به آرامی قبل از نوشتن تحلیلشان کنی. تا بتوانی هر کلمه را با کمترین خطا در جای درست خودش بنشانی. و اینگونه است که شوق و لذت نوشتن به عذاب تبدیل میشود.
نوشتن یکجور آزمون و خطاست. انجام هرکار خلاقانه و غیرخلاقانۀ دیگری در واقع آزمون وخطا کردن است. ما یک ایده، فکر، تصویر یا هرچیز دیگری در ذهن داریم و تا به نحوی آن را از فضای ذهنیمان بیرون نکشیم نمیتوانیم بفهمیم که ایرادات کار به راستی در کجاست. البته که برخی کارها را میتوان توی همان فضای ذهنی بررسی و تحلیل کرد اما نوشتن فرق دارد. نوشتن صیقل زدن میخواهد و اینکار جز روی برگه بهخوبی انجام نمیشود.
نیاز است تا تصاویر و کلمات پراکنده را یک گوشه جمع بکنیم و بنشینیم بالای سرش و کاوش را شروع کنیم.
همیشه یک چرکنویس وجود دارد. همیشه یک پیشنویس اولیۀ افتضاح وجود دارد. اصلاً زیبایی یک متن به همین است که متنی نو از دل یک متن دیگر بیرون بیاید.
پس بدون مکث و تعلل بنویس که بعد میتوان قسمتهای چرک را جدا کرد.
کمالگرایی صدای سرکوبگر است، دشمن مردم است. کمالگرایی شما را در همۀ عمرتان منقبض و معذب نگه خواهد داشت و این مهمترین مانع بین شما و یک پیشنویس افتضاح ابتدایی است. به گمانم پایه و اساس کمالگرایی این باور وسواسی است که اگر در همه حال با دقت و احتیایط کافی حرکت کنید، در مسیری که میروید پایتان را درست و دقیق روی تکتک جای پاهای ایمن بگذارید، دیگر مجبور نخواهید بود که بمیرید! حقیقت این است که شما در هرصورت خواهید مُرد؛ و اینکه بسیاری کسان که حتی جلوی پایشان را نیز نگاه نمیکنند اوضاعشان بسیار روبهراهتر از شماست، و وقتی هم که دارند این کار را انجام میدهند، یا درواقع نمیدهند، به آنها بسیار بیشتر خوش میگذرد.
این همۀ قصه نیست. کمالگرایی کار نوشتن شما را نابود خواهد کرد، قوۀ ابداع و روح بازیگوشی و نیروی حیاتی شما را مسدود خواهد نمود (اینها کلمات و عبارات شستهرفتهای است که ما در کالیفرنیای محافظهکار اجازه داریم از آنها استفاده کنیم). کمالگرایی بدان معناست که شما عاجزانه تلاش میکنید خرابکاریِ خیلی زیادی نکنید تا مجبور به پاک کردنش بشوید. این درحالی است که خرابکاری و آشغال به ما نشان میدهد که زندگی درحال زیسته شدن است. آشغال زمینِ فوقالعادهای حاصلخیزی است. شما همچنان میتوانید گنجهای تازهای زیر همۀ آن کپهها کشف کنید، خرابکاریهایی که کردهاید را تمیز کنید، چیزهای معیوب را درست کنید، برخودتان مسلط شوید. نظم و ترتیب مرا به یاد نفس حبس شده یا تحرک معلق مانده و قفل شده میاندازد، درحالی که نوشتن به نفس کشیدن و حرکت کردن نیاز دارد.
پرنده به پرنده / آن لاموت / نشر بیدگل