کلمهها باور ما را میسازند
میدانیم که تفکرمان به کمک زیان شکل میگیرد. زبان این فرایند را سادهتر میکند. کافی است کلمهای را در نظر بگیری تا از پسش چندین تصویر به ذهنت راه پیدا کند. کلمهها میتوانند بهاندازۀ عکسها، بوها، طعمها و نواها خاطراتی را زنده کنند یا ما را شرطی کنند.
اگر کلمهها چنین قدرتی نداشتند دیگر خواندن داستان چه لطفی داشت؟ قصهها قدرت جادوییشان را مدیون کلمهها هستند و تصاویری که ذهنمان از طریق رمز گشایی کلمهها و عبارات خلق میکند.
کلمهها کارشان همین است. اصلاً بر همین قائدۀ رمزگردانی ساخته شدهاند. ما قرار گذاشتهایم که به آن قلنبههای سفید بگوییم ابر و به آن چیز گرد، نورانی و گرمی که آن بالاست بگوییم خورشید. ساخته شدن هر کلمه هم داستان خودش را دارد. اما اینجا میخواهم از آن قانون رمزگردانی قدری بنویسم. تا بهحال پیش آمده که برای خودت نشانه بگذاری؟ یا با کسی قرار بگذاری که «هر وقت من فلان کلمه را گفتم منظورم این چیز است. حواست را حسابی جمع کن»؟
بار کلمات و برداشت و رمزگردانی و رمزگشایی آنها تحت تأثیر اقلیم، فرهنگ و تجربیاتی است که از سر گذراندهایم. یکی از مواردی که مسیر ارتباطی را دچار مشکل میکند همین برداشتهای متفاوت از واژگان است. ممکن است مخاطب من به هردلیلی، نداشتن تمرکز، آشنا نبودن به زبان مبدأ یا قصههای ذهنی مختلف چیزی را از کلام من برداشت کند که منظورش را نداشتهام. یا اینکه به دلیل مبهم بودن او را در تجزیه و تحلیل با مشکل روبهرو کند.
بازخوردهایی که در قالب پیامهای کلامی و غیرکلامی را میگیریم را برای درک و هضم راحتتر و تحلیل سریعتر به کلیدواژه تبدیل میکنیم. مثل یک صندوقچه که کلید قفلش یک کلمه یا عبارت است.
«تو مرا ناامید کردی.
تو هیچ وقت چیزی نمیشوی.
تو نمیتوانی.
فکر کردهای چه کسی هستی؟
چه فکری با خودت کردی؟
بازهم ناامیدم کردی.
همیشه ناامیدم میکنی.
بهتر است دست از تلاش برداری. تقلای بیهوده است.»
عبارات بالا همهشان یک معنا میدهند. اینکه تو ناتوان هستی. این کلمهها و تصاویرشان میچسبند به باور آدم و افکارش را تغییر میدهند. حالا یک کسی تقلا میکند برای اثبات خودش و به همین دلیل است که بعضی آدمها خیال میکنند از راه خرد کردن عزتنفسمان میتوانند به ما کمک کنند. اما این فرمول همیشه جواب نمیدهد. آن جواب دادنش بیشتر برای فیلمها و داستانهاست. بیشتر آدمها باور میکنند که ناتوان و بیعرضهاند و به مرور این باور را به تمام زمینههای دیگر تعمیم میدهند.
و خب رفتارمان و کیفیت و کمیتیش هم تحت تأثیر باورهایمان است.
شاید در ادامه مطالب زیر به شما کمک کند:
[…] کلمهها باورها را میسازند […]