کتابهای نخوانده و جلال آل احمد

این چند روزه بالأخره دارم از زیر بار عذاب وجدانِ کتابهای نخوانده و یا نیمخوانده خلاص میشوم.
البته هنوز مانده! چندتایشان کتابهایی هستند که خیلی سال است میگویم یک روز سر فرصت میخوانمش و بعضیهاشان کتابهای خاک خوردهای هستند که سنشان از مادرم هم بیشتر است!
مثلاً همین کتابِ «از رنجی که میبریم» که امشب تمامش کردم. این نسخهای که به دستِ من رسیده بود مالِ شهریور پنجاه و هفت بود. یک جاهاییش کلاً چاپش رنگ و رو رفته بود.
ولی چه کیفی داشت خواندن داستانهای جلال آل احمد با این چاپِ قدیمی. عملاً احساس کردم به روزگاران گذشتهای سفر کردهام که تکنولوژی چندانی برای چاپ کتابها در دست نبوده. به روزگارانِ خودِ شخصِ نویسنده.
در این مجموعه داستان به طور کلی ما قصۀ کسانی را میخوانیم که به شکلی درگیر ماجراهای سیاسی هستند یا بودهاند. خواسته یا ناخواسته.
اولین اثری که از جلال آل احمد خواندم خلاصهای از داستان گلدستهها و فلک بود در کتاب ادبیاتِ سال دوم دبیرستان. بعد از آن در کتابخانهای که نزدیکیهای مدرسهمان بود گشتم دنبال باقیِ آثارش و مدیر مدرسه را خواندم. بعد از آن هم چندتایی دیگر از آثارش را خواندم. بیشتر هم کتابهای الکترونیکی. مثلِ مجموعۀ داستان سه تار، زن زیادی، خسی در میقات، نون و قلم و این کتابِ اخیر (از رنجی که میبریم) و البته کتابهایی که هنوز نخواندهام مثل سنگی بر گوری، ارزیابی شتابزده، غرب زدگی ( دو مورد اخیر مجموعه مقالاتند). و کلی اثر دیگر. گویا حدود 45 اثر از او موجود است.
جلال آل احمد از مترجمان خوبی هم بوده و قمار باز داستایوفسکی را هم با ترجمه او خواندهام.
همسرش، سیمین دانشور، نیز نویسندهای توانا بوده و او هم دستی بر ترجمه داشته.
در همان سال دوم دبیرستان بخشی از داستان سو و شون او را در کتاب ادبیاتمان داشتیم.
کلی نویسندۀ دیگر مانده که مشتاقم جایی باز کنم برای خواندن آثارشان. نویسندگانی که به عبارتی پدران داستان نویسی معاصر به حساب میآیند. چه ایرانی و چه غیرایرانی. خلاصه اینکه قصد دارم حجم زیادی از اولویتهای خواندیام را اختصاص بدهم به آثار کلاسیک و مطالعۀ سیر داستان و داستان گویی. و چقدر کتاب نخوانده باقی مانده.