چگونه به برنامۀ خود وفادار بمانیم؟
طبق قانون پارکینسون هر کاری به اندازۀ زمانی که برای آن در نظر میگیریم طول میکشد. پس بیشتر حجم کار میماند برای دقیقۀ نود. برای مقابله با اینکار و پایبندی بیشتر به برنامه و مقابله با این توهم که به اندازۀ کافی زمان دارم، باید یک ضربالعجل معین کنیم. این موعد باید کمی قبلتر از موعد اصلی باشد. برفرض اگر تا فردا وقت داریم زمان را به بعدازظهر همین امروز ختم کن. یا موعد یک ماهه را سه هفتهای درنظر بگیر.
وقتی زمانت محدود باشد هول و ولا میافتد به جانت و بیشتر به خودت میجنبی اما تا زمانی که این خیال در سرت باشد که وقت هست، ذهنت تا بتواند رسیدگی به کار را کش میدهد و مدام از زیر کار در میروی ولی وقتی زمان محدود است این فشار برای سازگاری، عملکردمان را بالاتر میبرد.
این فکر که زمان کم میآورم و نمیرسم آنطور که باید و شاید کار را انجام بدهم، بهانهای بیش نیست. تجربه ثابت کرده که در شرایط سخت توانایی انسان بیشتر میشود، پس چرا از این امکان برای مقابله با اهمالکاری بهره نبریم؟
یک راه کاربردی دیگر ثبت کردن است. پیشرفتت و مقدار عملکردت را در جدول یا نمودار ثبت کن. در این حالت میزان عملکردت جلوی چشم میآید و بهتر میتوانی آن را کنترل کنی. حتی میتوانی یک جعبه یا قوطی را اختصاص بدهی به این کار و بعد از هر بار انجم موفقیت آمیز برنامه یک جملۀ تشویقی برای خودت بنویسی و تاریخ بزنی و بیندازی در آن قوطی. شوق پر کردنش میشود یک انگیزه فرعی که در خدمت انگیزه اصلی است.
علامت زدن خانههای تقویم هم علاوه بر یادآوری زمان پایانی تشویقی برای ادامه دادن و پر کردن خانههای بیشتر را هم با خودش به همراه میآورد.
در کنار اینها میتوانی برنامه را یکجایی قرار بدهی که به هرطرف سرتکان دادی مثل آینه دق جلوی چشمت باشد و با هر رفت و آمد و سر بلند کردن استرس بریزد به جانت. پیشنهاد میکنم برای جلوگیری از هوایی شدن ذهن گریز پایمان تاریخ و روز را حتماً در برنامهات لحاظ کن و اگر زمان مقرری هست، شمارش معکوسش را گوشۀ همان برنامه ثبت کن.
تعهد دادن هم راه خوبی است. حالا یا برای خودت تعهدنامه مینویسی یا بهتر از آن، به کس دیگری تعهد میدهی. این انتظاری که ایجاد میشود فکر اینکه باید گزارش بدهم باعث میشود انگیزهتان برای پیش بردن بیشتر بشود و مصممتر ادامهاش بدهید.
عمومی کردن هم یکجور تعهد دادن است. حالا یا توی جمع و در و همسایه بگویید که قرار است فلان کار را بکنم و یک انتظار جمعی ایجاد کنید و همه را منتظر نگه دارید که «چه میکند و چه میشود» یا اینکه همین کار را در صفحات مجازیتان انجام بدهید. حتی اگر کسی یادش نمانده باشد، شوق اعلام کردنِ موفقیت آدم را به پیش میراند.
گاهی هم عملکرد ضعیفمان و ته کشیدن انگیزهمان به دلیل کمبود عزت نفس پایین است و عضویت در گروه هم که حسابی روی عزت نفس آدم تاثیر میگذارد. پس عضو گروهی شوید تا گروهی آن کار را جلو ببرید.انگیزۀ افراد دیگر به شما سرایت میکند و میل به دیده شدن شما را وادار میکند تا منظمتر بروید و با گزارش دادن، احتمال باقی ماندن در مسیر را بالا ببرید.
آخرین گزینۀ پیشنهادی من نقطۀ بی بازگشت است. در این نقطه در جایی از مسیر گیر میکنی که راه بازگشت نداری. میتوانیم آگاهانه برای گیر انداختن خودمان و بستن راه اهمالکاری یک نقطۀ بیبازگشت برای خودمان بسازیم. یک هزینۀ گنده میگذاری سر دست خودت و دیگران یا به شکلی سنگین میروی زیر بار انتظارتشان و کوچکترین میل به رها کردنِ کار عذاب وجدانت را سیخونک میزند و با وجود سنگینی بار فشار بر دوشهایت، به دلیل بسته بودن راه بازگشت و خراب شدن پلهای پشت سر ادامه دادن میشود بهترین گزینۀ ممکن زیرا برگشتن ضررش بیشتر است.
دقیقاااا.
من مشغول انجام یک کار برای یه نفر دیگر بودم و داشتم تنبلی میکردم. دیدم اینطور نمیشه و بدون اینکه خودش بخواد رفتم بهش گفتم فلانروز پیام بده برای تحویل کار و از ترس اینکه آماده نشه زودتر از موعود هم تمومش کردم.
عمومی کردن هم که نمونۀ بارزش سایته. انگار آدم نمیتونه بدون تحمیل کردن یک فکر و نیرو از پشت خودش رو به جلو حرکت بده، همیشه نیاز داره یه چیز بیخ گوشش باشه.
اما ثبت کردن. من از اول امسال شروع کردم به ثبت روزانۀ تمام کارهام با کمیتی که انجامشون میدم و در آخر هم مقدار رضایتم رو مینویسم. نمیدونم مشکل از منه یا برای هر کسی پیش میاد اما از یه جای به بعد مقداری افت داشتم و متوجه شدم روزهای اول مینوشتم روز خوبی نداشتم اما چند روز روی همون مقدار که ثابت موندم کمکم نظرم عوض شده بود و داشتم میپذیرفتمش. به نظرم اگه برای ثبت کردن یه مقدار خاص و پیشفرض داشته باشیم نتیجۀ بهتری بده. من الان اینطور پیش میرم و برام بهتر بوده.
ممنون از اینکه تجربهتون رو به اشتراک گذاشتین.
به نظرم مهمترین کار همین شخصی سازیه. اینقدر برنامه رو بالا و پایین کنیم که بالأخره برسیم به یه برنامهای که بهمون بسازه:)
[…] پس در بحث کتابخوانی خوب است حواسمان به این 3 نکته باشد. یکی بحث ساختن عادت کتاب خواندن است. یکی هم بحث ذائقه و اینکه در گذر زمان چیزهای مختلفی برایمان مهم میشود و به چشممان جذاب میآید، و نکتۀ سوم هم اینکه گاهی نیاز داریم کمی زور بالای سرمان باشد تا برخی کتابها را بخوانیم. برای این مورد آخر ساختن تعهد میتواند جواب بدهد. (چگونه به برنامۀ خود وفادار بمانیم؟) […]