اهمال‌کاری
چگونه از اهمال‌کاری سود ببریم؟

چگونه از اهمال‌کاری سود ببریم؟

اهمال‌کاری یکی از معضلاتی است که خیلی وقت‌ها دست به گریبان آدم می‌شود. برای این مسئله انواع و اقسام راه و روش‌های رنگین و غیر رنگین مطرح کرده‌اند و برای توجیه علت وقوعش هزاران دلیل ردیف کرده‌اند.

ولی آخرش چه؟ آیا تنها راه این است که عزممان را جزم کنیم و یک تغییر اساسی در زندگی‌مان بدهیم؟ هیچ راه سهل‌الوصلی وجود ندارد؟

چند وقت پیش در یکی از نسخه‌های قدیمی مجله ترجمان یک مقاله از جان پری خواندم. او در مقاله‌اش به یک روش عملی و کارآمد پرداخته بود که حاصل تجربه زیسته شخصی‌اش بود.

اسمش را گذاشته «اهمال‌کاری ساختار یافته»، من می‌گویم «اهمال‌کاری جایگزینی» چون در این روش اهمال‌کاری با یک کار مفید جایگزین می‌شود.

بله در این روش شما قرار است با همان فرمان معیوب قدیمی به طرزی بهینه‌تر در جاده زندگی به رانندگی‌تان ادامه بدهید.

خب حالا به تشریح این روش می‌پردازم:

فرض کنید که نوشتن یک مقاله را در پیش دارید یا برای یک امتحان باید خودتان را آماده کنید. معلوم است که حاضرید هر کاری کنید غیر از آن کار اصلی. اصلاً اگر غیر از این باشد که دیگر اهمال‌کار نیستید! ما اهمال‌کاران هر کاری را می‌کنیم غیر از آنچه باید، وگرنه دیگر اهمال‌کار نبودیم و به این کارها متوسل نمی‌شدیم و به دنبال راه میانبر نمی‌گشتیم.

خوب بیایید برگردیم به تشریح مسئله. داشتم می‌گفتم که کاری بس مهم در صدر چک لیست یا جدول برنامه آن روزتان است. حس و حالش هم طبیعتاً نیست. خب اگر ما سرمان را به شبکه‌های مجازی یا بالا پایین کردن سریال‌ها بگذرانیم، فردی بی‌مسئولیت و تنبل خطاب می‌شویم. حال چه می‌شود کرد؟

بیایید تمام کارهای مهمی که در پیش رو دارید را بنویسید. بر اساس اهمیت و ضرب‌العجلی که دارند همه را لیست کنید. هر چه پایین‌تر می‌آیید باید به کارهای پیش‌پا افتاده‌تر برسید.

خب مثلاً می‌بینم که من به جز کار عملی و نوشتن مقاله و امتحان دو روز آینده، کلی کار خرده ریز کم اهمیت دیگر هم دارم. مثلا اتاق بیش از یک هفته است که رنگ جارو به خودش ندیده، قفسه کتاب‌ها نامرتب است و شتر با بارش در کمد لباسی گم می‌شود. ظرف‌های نشسته هم دارند مرا فرا می‌خوانند و چند روزی است که تمیز کردن درست و حسابی گاز را به فردا موکول می‌کنم. اگر به لیست کردن ادامه بدهید به لیست بلند بالایی می‌رسید. کلی کار ریز و درشتی که مدت‌هاست به تعویق انداخته‌ایدشان و حالا بهترین فرصت است برای رسیدن به آن‌ها!

این کارها که احتمالاً هرکدام در جای خودشان کارهای سختی بودند که حالِ انجام دادنشان را نداشته‌اید، حالا در مقایسه با صدر جدولی‌ها چندان سخت به نظر نمی‌رسند. پس انجام دادنشان راحت تر می شود. درست است که این کار اهمال‌کاری است در حق آن کار اصلی ولی برای این خرده کارها یا کارهای کمتر مهم، که بالأخره یک زمانی درجه‌ای از اولویت را داشته‌اند، می‌شود رسیدگی.

به نظر جان پری مشکل اصلی این است که اهمال‌کارها لیست کارهایشان را سبک می‌کنند تا به خیالِ خامِ خودشان تمام و کمال آن کارهای مهم را انجام بدهند، اما غافل از این نکته‌اند که این کارهای اندکی که روی برگه چیده‌اند مهم ترین‌ها هستند. پس هیچ کاری انجام نمی‌دهند چون فقط مهم‌ترین کارها را در لیست خودشان دارند. کارهایی دوست نداشتنی و سخت، پس ناچاراً برچسب تنبل و بی‌مسئولیت را یدک می‌کشند.

نحوۀ لیست کردن کارها نیز مهم است. اینکه شما کارهایی را در صدر جدول بگذارید (برای طفره رفتن از دستشان) که ضرب‌العجل نسبتاً خوبی دارند و به تعویق انداختنشان هم چندان خسارت و ضرری به بار نیاورد.

اصلاً می‌شود به یک نحو دیگر هم از اینکار سود جست. خب من امتحان دارم و حال خواندنش را ندارم. می‌آیم یک کار بزرگ‌تر می‌تراشم. کاری که درس خواندن در مقابلش سبک‌تر باشد. حالا دیگر درس خواندن به اندازه قبل سخت نیست.

این ایده و زاویۀ دید مرا به یاد یک نظریه‌ای در روان شناسی اجتماعی انداخت. می‌گفت وقتی که می‌خواهی از کسی درخواستی داشته باشی و طرف مقابل هم زیر بارش برود، بهتر است اول چیزی که می‌دانی فراتر از توان اوست را درخواست کنی. خب او نمی‌تواند، دست رد به سینه‌ات می‌زند و وجدانش کمی درد می‌گیرد. حالا تو درخواست اصلی را که از قبلی کوچک‌تر است مطرح می‌کنی:«حالا لااقل اینقدر از کار را نمی‌توانی حل کنی؟»
و جواب می‌دهد. البته در بیشتر موارد. بالاخره تمام روش‌ها بگیر نگیر دارند ولی روش خوبی است. اگر دقت کرده باشید خیلی وقت‌ها، اصلاً بیشتر وقت‌ها فروشنده‌ها از همین تکنیک برای جوش دادن معامله‌هایشان استفاده می‌کنند.

جان پری قبول دارد که این کار یکجور خودفریبی و کلاهبداری است. در اصل با اینکار شما یک ضرب‌العجل غیرواقعی می‌سازید و همین باعث ایجاد احساس تعهّد می‌شود و میل طفره رفتن را در آدمی زیاد می‌کند.

سوءاستفاده از این احساس و پرداختن به کارهای کمتر مهم امّا در دسترس‌تر در واقع تبدیل نقطه ضعف به نقطه قوت است. با این روش می‌توان کم‌کم لیست کارهای ناتمام را سبک‌تر کرد.

کل حرفم را می‌شود اینطور خلاصه کرد که:

خوب حالا که حالِ انجام این کار نیست آن کار چطور است؟ بلی صد مرتبه بهتر است. پس برویم انجامش بدهیم. کار اصلی می‌ماند زمین اما خب بالأخره بی‌کار هم که نبوده‌ای، تازه می‌توانی ادعا کنی که کلی کار انجام داده‌ای. هم دهان دیگران بسته می‌شود هم دهان وجدانت و دردش عود نمی‌کنند!

حالا درست است که مقاله اصلی و مهم را هنوز پیاده نکرده‌ام، ولی عوضش این متن بالاخره نوشته شد. همین که دچار عذاب وجدان نمی‌شویم (یا کمتر می‌شویم)، و راهی می‌یابیم برای باطل کردن نشخوارهای ذهنی به نظرم این روش را کارآمد می‌کند.

نظر شما چیست؟

3 نظرات در مورد “چگونه از اهمال‌کاری سود ببریم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *