چشمانت را ببند و شروع کن | حرفی با خود

بیشتر اوقات وقتی می‌خواهیم کاری را شروع کنیم موتور ذهنمان روشن می‌شود و با سرعتی حیرت انگیز تمام احتمالات ممکن و غیرممکنی که موجب به سرانجام نرسیدن می‌شود را ردیف می‌کند و شاید حتی چشمانت گرم شود و ترجیح بدهی به جای عمل کردن بروی یک چرتی بزنی!

یک سؤالی دارم، چه کاری را مدت‌های مدید است که در سر داری و مدام می‌گویی یک روزی این کار را خواهم کرد اما هیچ قدم جدی و عملی برای آن برنمی‌داری؟ همین بهترین گزینه است. بنویسش. حالا که نوشتی ببین چه مهارت یا امکانات خاصی را لازم دارد؟ از همین حالا مشغول شو. شاید هدفت تبدیل شدن به یک پیانیست باشد خب باید آموزش را شروع کنی یا نه؟ شاید بخواهی انیماتور بشوی، باید طراحی‌ات را تقویت کنی یا نه؟

ما می‌دانیم که می‌شود و می‌توانیم که انجامش بدهیم اما ترجیح می‌دهیم که بهانه بیاوریم. این حالت امن‌تر است. نیست؟ چرا باید پیه شکست و برچسب بازنده بودن را به خودمان بمالیم وقتی می‌شود سرپا ایستاد؟ چرا باید خطر زمین خوردن را به جان خرید؟

می‌بینی؟ همه‌اش از سر ترس است. ترس از شکست، ترس از اینکه نتیجه با آنچه خیال می‌کردی فرق داشته باشد، ترس از تمسخر، ترس از طرد شدن یا هر ترس دیگری و کمال‌گرایی هم این وسط سروکله‌اش پیدا می‌شود و شعلۀ ترس‌هایمان را سوزان‌تر می‌کند تا کم‌تر به سمت عمل‌گرایی برویم و بیشتر در امن و امان باقی بمانیم.

نمی‌دانم چرا خیال می‌کنیم اگر در حد رویا نگهش داریم امن‌تر است؟ درجا زدن مثل گِل لگد کردن است. گِل سفت می‌شود و گیر می‌کنی. آرزوهای نزیسته هم اگر خشک بشوند تو را گیر می‌اندازند. می‌شوند حسرت و نفرت.

گاهی باید فقط شروع کرد بدون هیچ فکر کردنی. نه که بی‌گدار به آب بزنی و هیچ فکر و نگاهی به آینده نداشته باشی، اما پای عمل کردن که می‌رسد فقط باید شروع کرد. بعضی کارها ساده‌اند و بی‌ضرر. یا حالا کم ضرر. حتی اگر شکست بخوری هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد.

پس چشم‌هایت را ببند و قدم اول را بردار. بالأخره یکطوری می‌شود.اگر ترس از شکست خوردن را دور بریزیم خیلی سریع‌تر از چیزی که خیال می‌کنیم به مقصد می‌رسیم.

همیشه و از هر نقطه‌ای حتی با صفر درصد از مهارت و امکانات می‌شود شروع کرد. شروع کردن که به معنای رسیدن نیست. شروع کردن یعنی قدم برداشتن در مسیری که منتهی می‌شود به آن هدف. در این مسیر تو فرصت داری تا بیاموزی و امکانات را فراهم کنی.

8 نظرات در مورد “چشمانت را ببند و شروع کن | حرفی با خود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *