پُر بودها هم مشکل آفرینند! | از عزتنفس
چند روزی است که کتاب روانشناسی عزتنفس نوشتهٔ ناتانیل براندن را مزمزه میکنم. جملات زیر بخشهای موردعلاقه من از ۷ فصل ابتدایی کتاب است:
- مانعی بر سر سعادت عاشقانه، از این هراس بزرگتر نیست که، کسی خود را شایستۀ عشق نداند.
- اگر هدف من اثبات این نکته باشد که من «کافی» هستم، موضوع تا بینهایت ادامه پیدا میکند.
- هرکس در حد باوری که از خود دارد باقی میماند. اگر برداشت ما از خود در حدِ موقعیتی که بهدست آوردهایم نباشد، در جهت تخریب خود گام برمیداریم.
- هرچه عزتنفس ما بیشتر باشد میل ابراز وجود بیشتر میشود و غنای درونمان را بیشتر به نمایش میگذارد و هرچه عزت نفسمان کمتر باشد میل بیشتری به اثبات خود داریم.
- ما با کسانی راحتتر کنار میآییم که عزتنفسشان به اندازۀ عزتنفس ما باشد.
- کسانی که از عزتنفس زیاد برخوردارند، خود را برتر از دیگران نمیدانند و نمیخواهند خود را با معیارهای موجود مقایسه کنند. خوشحالی آنها از آن روست که به آن کسی که هستند میبالند، نه این که از دیگران بهترند.
- ما بیش از آنکه از شادی و خوشبختی برخوردار شویم فرصتمان را صرف اجتناب از درد و تالم میکنیم.
- منبع اصلی و مهم عزتنفس در درون ماست. مهم کاری است که ما میکنیم، نه اینکه دیگران چه میکنند. وقتی به عوامل بیرون از خود نگاه میکنیمو از آنها احساس عزتنفس میطلبیم گرفتار تراژدی میشویم.
- تعیین کنندۀ میزان عزتنفس کاری است که شخص صورت میدهد.
- از طریق انتخابهای گوناگون که میان اندیشیدن و نیاندیشیدن میکنیم، به آن کسی که هستیم، بدل میشویم.
- خودپذیر بودن یعنی آن که رایطۀ مخرب با خویشتن را کنار بگذاریم.
- پذیرفتن هرگز به معنای دوست داشتن نیست.
- وقتی با مانعی میجنگیم قویتر میشود، اما وقتی تایید و تجربه میکنیم و آن را میپذیریم، به تدریج مانع، ذوب میشود و از میان میرود.
- پذیرفتن آن چه وجود دارد، شرط لازم تغییر کردن است. انکار آنچه وجود دارد سببی است تا در مشکل بمانیم.
- میتوانیم از پُربودهایمان به اندازۀ کمبودهایمان بهراسیم.
- اگر کمبودها مسئلۀ نابسندگی و بیکفایتی را مطرح میکنند، پربودها چالش مسئولیت را به میان میکشند.
زهرا بیت سیاح
0