ورود پیشگوها ممنوع | درِ ذهنت را باز بگذار
مادربزرگم انسان آدم شناسی است. بله، او هرکه را از صد فرسخی ببیند میتواند شناسایی کند. آنهم نه یک شناسایی خشک و خالی، بلکه تمامیت وجودی و شخصیتیاش را نیز تحلیل میکند.
مادربزرگ من هرکسی را که برای بار اول ببیند، تا ته وجودش را میخواند و بعد از آن نیز سرسختانه به همان استنتاج اولیۀ خودش میچسبد. میگوییم فلانی فلان چیز را گفته یا شنیدهایم که فلان کار را کرده او مرغ یک پایش را نشانمان میدهد تا ما بحث کردن را تمام کنیم. معمولاً هم با این جمله مکالمه را به پایان میرساند: «حالا میبینی، من اینو میشناسم».
مادرم هم از این توانایی مادرش شمّهای به ارث برده و پدرم هم که اصلاً تشخیص دهندۀ معتادان و ساقیان است! «چشماشو ندیدی مگه؟» بله پدرم با چشمانش ته چشمان ملت را میخواند و میتواند استعلام سوءپیشنه و سوءسابقهشان را بگیرد و مادرم نیز افکارشان را شکار میکند. کلاً یک خانوادۀ ابر انسانی هستیم!
اغلب ما همینکار را میکنیم. همین که چشممان به کسی میافتد بجای اینکه اجازه بدهیم طرف مقابل خودش را معرفی کند و با او آشنا شویم، شروع میکنیم به ساختن و پرداختن قصههایی رنگبهرنگ و به جای اینکه اجازه بدهیم حرفهایش در ذهنمان بنشیند و تحلیل کنیم، پیشاپیش همچو قاضیالقضات حکم صادر میکنیم و هنوز ارتباط برقرار نشده پروندهاش را مختومه میکنیم و درِ ذهنمان را بر روی پذیرش هر نوع دادۀ متناقض و متضادی میبندیم.
زمانی که با پیشداوری و یک زمینۀ از پیش آماده شده وارد مکالمه و مذاکره میشویم تمام تصمیمگیریهایمان سوگیرانه میشوند.
فرض کنید قرار است شخصی را استخدام کنید، اگر قرار براین باشد که به محض ورود و باز کردن دهانش شروع کنیم به بافتن قصههای جوربهجور دیگری جایی برای قضاوت عادلانه نمیماند.
توهم پیشآگاهی خطرناک است، رسماً ادم را در مقابل وقایع و حقایق کور میکند. تازه خدا نکند که کار به تعمیم هم بکشد. آن وقت این قصهای که ساختهایم را دست میگیریم و دور میگردیم و با این و آن تطبیقش میدهیم.
چه میشود اگر واقعیت با آن قصهای که ما ساختهایم تفاوت داشته باشد؟
خوب است زمانی که ذهنمان دارد برای دیگران برنامهها میچیند و پرونده سازیها میکند یک ایست بگوییم و متوقفش کنیم و اجازه بدهیم بدون پیشداوری ببینیم و بشنویم و تحلیل کنیم.
در آیندهای نه چندان دور این پست تکمیل خواهد شد.
این یادداشت وامدار این لایو است.
سبک نوشتنتون، ترکیبها و توصیفها خیلی جالب بودن 🙂
سپاس:)