نگذار ایدهات سرد شود!
بعضی ایدهها اگر بمانند بیات میشوند. مثل چای سردی که از دهان افتاده. یا نان بیات شدهای که بویش دلت را میزند.
تا ایدهای به ذهنت میرسد همان وقت بیمعطلی شروع کن و چند خطی برایش قلم بزن، وگرنه فاصله انداختن میتواند دلسردت کنند.
امروز به چند ایدهای رسیدم که احساس میکردم جذابند. میان نوشتن هرکدام به بهانههای مختلف فاصله میافتاد و بعد احساس میکردم خورش سردی است با روغنی ماسیده که چنگی به دل نمیزند.
از من به شما نصیحت، تا ایدهای به ذهنتان میرسد سریع تصویر ذهنیتان را پیاده کنید که اکر دیر بجنبید یا سرد میشود یا به کل فراموشتان میشود که قرار بوده چه بگویید.
جالبه که من هم قبلا یک یادداشت دقیقا بر ضد این نوشتم.
من اعتقادی برعکس دارم، البته نه اینکه به طور کامل نفیکنندۀ این حرف باشه.
من فکر میکنم خیلی اوقات خیلی از ایدهها باید بمونن، مثل ترشی و اینطور بهتر میشن.
این برای خودم جوابگو بوده.
اما خب مسیر هر کسی چگونگی خاص خودش رو داره.
یه شخص دیگه هم بود که میگفت اجازه بده ایده خوب خیس بخوره و سریع ننویسین. انگاری که اثرش بره یا یه همچین چیزی. ولی من تا ننویسم فایده نداره.
بله یه نسخه برای همه کارآمد نیست.