نوشتن
نوشتن و بادبادک

نوشتن و بادبادک

نوشتن را به خیلی چیزها تشبیه کرده‌اند و به خیلی چیزهای دیگر ربط داده‌اند. از درمان و آرامش تا خلق کردن و فیل هوا کردن.

برای من نوشتن مثل هوا کردن بادبادک است. بادبادک هوا کردن کار فرح‌بخشی است. کمی سختی دارد. اما لذت‌بخش است. سختی‌اش در هوا کردن است، پیدا کردن جهت باد، فضای مناسب،  دویدن و کنترل نخی که آن را در دستمان نگه می‌دارد.

وبلاگ‌نویسی و نوشتن برای من شبیه به هوا کردن بادبادک است. فقط باید جهت باد را پیدا کرد.

نمی‌گویم در این کار ماهرم یا یک سرگرمیِ بدون دردسر است. اما آنقدرها هم سخت و سنگین نیست.
سختی نوشتن در بیان و ابراز است. بستگی به این دارد که قرار است چه بگویم؟ چگونه، کجا و برای چه‌کسی یا به چه دلیل بگویم؟

نوشتن به قصد انتشار سخت است چون قرار است دیده شود. بخش زیادی از فکر و توجه‌مان می‌رود به سمت فکری که قرار است توی کلهٔ مخاطب چرخ بخورد.

هوا کردن بادبادک در مقابل چندین جفت چشم می‌تواند عذاب‌آور باشد. چشم‌ها تو را می‌پایند و از ترس اینکه نکند دست از پا خطا کنم، آگاهانه‌تر کار را انجام می‌دهیم و همین آگاهیِ زیاد مانع از این می‌شود که خودِ فرایند را خالصانه‌تر تجربه کنیم.

وقت‌هایی که قرار است خودشکافی کنیم، یادداشت‌های سردستی بنویسیم، هیجاناتمان را تخلیه کنیم و در یک کلام «از خود و برای خود» بگوییم، نوشتن بیشتر و بیشتر شبیه به هوا کردن بادبادک می‌شود.

در فیلم «تاریخچهٔ شخصی دیوید کاپرفیلد» صحنه‌ای هست که در آن دیوید (شخصیت اصلی) می‌رود سراغ عمه‌اش و آنجا با مردی آشنا می‌شود که دچار اختلال حواس است. هذیان های آشفته می‌گوید و برگه‌های پراکنده را سیاه می‌کند. او در قرقرهٔ مداوم نشخوارهایش غرق شده و هوش و حواس درستی ندارد.

دیوید به او کمک می‌کند تا نوشته‌هایش را روی یک بادبادک بچسباند و بعد با یکدیکر آن را هوا می‌کنند. مرد بعد از آن کار احساس می‌کند که آخرسر از شر تمام آن‌ها خلاص شده. حالا آن کلمات به‌جای اینکه توی سرش وول بخورند، داشتند توی آسمان تاب می‌خوردند.

نوشتن هم همین کار را می‌کند. کمک می‌کند ذهن‌تکانی کنیم و از شر کلمه‌ها و بارهای بیخود خلاص شویم.
همهٔ ما در طول روز در معرض فشارها و هیجانات مختلفی هستیم. در طول روز این فشارهای ریز و درشت کنارهم جمع می‌شوند و بعد با کوچک‌ترین جرقه این آنشفشان فوران می‌کند.

نوشتن مثل سیم اتصال به زمین است، در اصل باید بگویم نخ اتصال به بادبادک! و می‌تواند فشارهای تلنبار شده و زائد را تخلیه کند.

تحقیقات مختلفی نشان داده‌اند که نوشتن از هیجانات و فشارها می‌تواند به کاهش دردهای جسمی و تقویت سیستم ایمنی منجر شود.

شاید نام بیماری‌های «سایکو سوماتیک» یا «روان_تنی» به گوشتان خورده باشد. بیماری‌های جسمی که ریشهٔ اصلی‌شان در اوضاع روانی است و یا اینکه یکی از عاملان اصلی ایجاد آن مرتبط با روان است. مانند برخی بیماری‌های گوارشی، قلبی_عروقی و تنفسی.

این بیماری‌ها یا در اثر عوامل هورمونی وابسته به فشارهای روانی ایجاد می‌شوند و یا بواسطهٔ آن‌ها تشدید می‌شوند.
زمانی که ما متحمل یک فشار روانی می‌شویم، هورمون‌هایی مانند کورتیزول و اپی‌نفرین به مقدار زیادی در خون آزاد می‌شوند.

زمانی که کورتیزول در خونمان زیاد می‌شود، در کوتاه مدت، اثرات مثبتی دارد. هوشیارتر می‌شویم، توانمان بیشتر می‌شود و انرژی‌مان هم افزایش پیدا می‌کند. اما در طولانی مدت ترشح زیاد هورمون کورتیزول و اپی‌نفرین می‌تواند باعث ایجاد چربی در خون بشود. این چربی به تدریج در اطراف قلب جمع می‌شود و آن را آماده بیماری می‌کند.
این بهم خوردگیِ طولانی مدت هورمونی باعث تضعیف سیستم ایمنی می‌شود و می‌تواند مصونیتمان را در برابر ساده‌ترین عفونت‌ها هم از بین ببرد.

زمانی که ما دست به نوشتن می‌برم می‌توانیم بخشی از این بار و فشارهای روانی را به‌جای به‌دوش کشیدن به برگه منتقل کنیم.

نوشتن در اوقاتی که فکرمان زیادی مشغول است، درحال نق زدن هستیم و احساس می‌کنیم کله‌مان به مرز انفجار رسیده، مثل هوا مردن بادبادک آرامش بخش است.
تنها لازم است که عواطف جاری و یا گندیده‌ را بچسبانی روی بادبادک و بعد هوایشان کنی.

البته منظورم این است که رهایشان کن. بگذار روی کاغذ آرام بگیرند. بعد می‌توانی آن‌ها را در هفت سوراخ قایم کنی، آتش بزنی یا بسپری به آب روان.

اگر تا به‌حال از نوشتن برای خلاص شدن از دست فشارها استفاده نکرده‌ای، پیشنهاد می‌کنم همین حالا دست به‌کار شوی و بادبادکت را هوا کنی.

اگر هم تجربهٔ این کار را داشته‌ای، در بخش کامنت‌ها از تجربهٔ این بادبادک هوا کردن برایم بنویس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *