نوشتن شنا کردن است؛ ۷ شباهت بین نوشتن و شنا کردن
تا بهحال به شباهت میان نوشتن و شنا کردن فکر کردهاید؟ چند روز پیش در یکی از تمرینهای ششمین جلسهٔ باشگاه تولید محتوا قرار شد برای موضوعمان چند استعاره بنویسیم. در آن ده دقیقهای که سعی کردم اجازه بدهم هر تشبیه و استعارهٔ بدردنخوری هم مجالی برای عرضاندام پیدا کند، رسیدم به «نوشتن شنا کردن است». چند لحظهای متوقف شدم و از خودم پرسیدم که چرا نوشتن شبیه شنا کردن است؟ و در همان لحظه به ذهنم رسید که نوشتن و شنا کردن هر دو تمرین و آموزش و مسابقه دارند.
آن تمرین تمام شد و بعد از کلاس هم دفتر رفت کنج کتابخانه. اما این استعاره خودش را به ذهنم قلاب کرد و آخرسر سعی کردم گسترشش بدهم و شباهتهایی بیشتری پیدا کنم. در نهایت به ۷ شباهتی که در ادامه نوشتهام رسیدم.
آموزشی
هم نوشتن و هم شنا کردن مثل هر مهارت دیگری به آموزش نیاز دارند. برای نوشتن باید سواد داشت و با الفبا و مقداری املا و دستور آشنا بود. برای شنا کردن هم نیاز است که بتوانی خودت را روی آب نگهداری.
در هر دو مورد ما یک آموزشدهنده داریم که کارش آموزش و انتقال اصول اولیه است و هدایت یادگیرنده. ما برای آموختن اصول پایه به یک ناظر نیاز داریم. البته که میشود خودآموز جلو رفت اما وجود یک پشتیبان میتواند دلگرم کننده و انگیزهبخشی باشد.
تمرینی
نوشتن و شنا کردن مانند آموختن هر مهارت دیگری نیاز به تمرین مداوم دارند. برای تسلط به اصول اولیه و یا آموختن هر فن جدید نیاز است بارها آن را تکرار کنیم. در اینجا همچنان بحث آموختن مطرح است پس کیفیت اهمیت چندانی ندارد. البته که انتظار داریم با هربار تلاش کار بهتر پیش برود و تسلط و کیفیت کار بیشتر شود.
هرچند بیشتر ما پای نوشتن که میرسد کمی تنبلی میکنیم و صبوری کردن برایمان سخت میشود اما تکرار برای تسلط بدون درنظر گرفتن کیفیت در تلاشهای اولیه وجه اشتراک هر دو است.
نمایشی
خلاصه کلام این است که در این حالت تنها هدفمان از فعالیت پز دادن و بهرخ کشیدن توانایی است. میخواهیم نشان بدهیم که دست به قلم یک یا اینکه شناگر خوبی هستیم. پس میرویم سراغ حرکات و فنهایی که سختترند و توانایی بهوجد آوردن و تحسین ناظران را دارد. هدفمان این است که نشان بدهیم بلدکار هستیم و حرفی برای گفتن داریم. حتی ممکن است چیزی که بردیم هم چندان چیز خاصی نباشد اما همین که نشان دادهایم پیشرفتی داشتهایم حسابی ما را هیجانزده میکند. پس هدف نهایی به نمایش گذاشتن توانمندی است آنهم با قصد و غرض های فراوان.
مسابقهای
اینجا پای رقابت درمیان است و شبیه به حالت نمایشی سعی میکنیم بهترین عملکردمان را ارائه بدهیم. ولی اینجا فقط بحث نمایش نیست. حالا ما چند رقیب داریم که باید بتوانیم از همهشان بهتر عمل کنیم. تنها فکری هم که ذهنمان را مشغول میکند این است که باید بزنیم روی دست بقیه و جلو بیفتیم. هرچقدر هم که به خودت اطمینان داشته باشی وقتی که پای مسابقه درمیان باشد یک استرس ناخوشایندی ته دلمان رخت میشوید. هرچند در شنا بیشتر سرعت عمل مطرح است و در نوشتن کیفیت متن، اما هردو را میشود گذاشت پای کیفیت و تازه چه عنصری قویتر از احساس رقابت؟ در هردو حالت فکر اول شدن دست از سر آدم برنمیدارد. چون برنده شدن یعنی بهترین بودن.
تفریحی
همانطور که خیلیها برای تفریح شنا میکنند، خیلیها هم برای سرگرمی قلم میزنند. حتی اگر شنا یا نوشتن برایشان جدی باشد بازهم گاهی برای دل خودشان و گرم کردن و آماده نگه داشتن ذهن و بدن دست بکار میشوند. این.جا هدف فقط لذت بردن از آن فعالیت است. حالا تمرین هم میتواند خودش را در این تفریح بگنجاند اما اصل کار بدون غرض خاصی است.
درمانی
همانطور که از شنا برای درمان استفاده میشود از نوشتن هم برای درمان کمک میگیرند. پس همانطور که افرادی برای استفاده از امکانات درمانی شنا به سمت این رشته میروند و هدفشان تناسب اندام یا بهبود عملکرد است افرادی هم برای درمان و یا بهبود در برخی عملکردهاست که به سراغ نوشتن میروند. اینجا نه بحث نمایش درمیان است و نه کیفیت یا مهارتی خاص. البته که برای درمان هم باید برخی فنون را آموخت و تمرینهایی را انجام داد اما قرار نیست که هرچیزی را که یک شناگر مسابقهای یا کسی که بفکر تولید اثر ادبی است را بیاموزیم. اینجا هدف کمک گرفتن است برای برگشتن یا رسیدن به سطح بهینه.
شغلی
بعضیها مثل غریقنجاتها شنا کردن شغلشان است. بعضیها هم مثل روزنامه نگاران نامشان را از نوشتن در میآورند. در اینجا بسته به شغل مهارتهایی که لازم است فرد داشته باشد فرق میکند. فرد لازم است به سطحی قابل قبول و مورد نیاز آن شغل مهارت و تسلط داشته باشد. او شاید نتواند در مسابقهای اول شود اما میتواند کارش را آنقدری پیش ببرد که به مزدش برسد.
در کنار این موارد شنا کردن و نوشتن هردو آدم را به اعماقی ببرند که در دسترس هرکسی نیست. هردو میتوانند یک امکان و توانایی ویژه به آدم بدهند.
نوشتن و شنا کردن هردو آرامش بخشند و یک خستگی شیرین بهجای میگذارند. درمیانهٔ نگارش این متن بود که به یاد یک غریق نجاتِ نویسنده افتادم. سال گذشته در برنامهٔ کتاب باز دیدمش. راستش نه اسمش را به یاد دارم و نه کتابی از او خوانده ام. اما حالا که به این اشتراکات بین نوشتن و شنا کردن اشاره کردم به این نتیجه رسیدم که به احتمال زیاد او بهتر از من میتواند به این وجه اشتراکها بپردازد. آخر من شنا کردن بلد نیستم و تابحال به عمق آب نفوذ نکردهام. ولی بهگمانم شبیه به غرق شدن در نوشتن باشد. با همان حس سبکی و آرامش.