ناکامی و پرخاشگری
در این پست به ارتباط بین ناکامی و پرخاشگری میپردازیم.
قبل از خواندن این پست پیشنهاد میکنم پستهای زیر را مطالعه کنید:
اگرچه واکنشهای افراد در برابر ناکامی یکسان نیست اما در مجموع اعتقاد بر این است که با توجه به عوامل ناکام کننده و شخصیت فرد ناکام شده، پرخاشگری برآیند ناکامی باشد.
پس ناکامی میتواند منجر به پرخاشگری شود.
مثلاً کودکی که از دیدن کانال تلوزیونی محبوبش محروم میشود، داد و بیداد راه می اندازد، وسایل را پرت میکند، به زمین پا میکوبد و به هرنحوی که شده خواستار احقاق حق خویش میشود.
برخی روانشناسان معتقدند که محرومیت اغلب به پرخاشگری منجر میشود و این پرخاشگری ممکن است متوجه فرد یا افراد بوجود آوردنده آن شود یا اینکه به سوی جانشینان آنها سوق داده شود. پرخاشگری ممکن است به جانب خود فرد نیز هدایت شود. خودزنی و حتی خودکشی هنگام مواجه با ناکامی این گونه پرخاشگری را نشان میدهد.
رفتار پرخاشگری همیشه بعد از محرومیت یا ناکامی ایجاد میشود. یعنی وجود محرک ناگوار همیشه منجر به نوعی رفتار پرخاشگرانه خواهد شد.
البته به آسانی نمیتوان یک رفتار پرخاشگرانه را به محرومیت خاصی نسبت داد. زیرا گاهی اشخاص محروم به سرعت و یا مهارت خود را با محیط تطبیق میدهند. بنابراین نمیتوان متوجه شد که رفتار آنها حالت پرخاشگری دارد.
پرخاشگری مستقیم روشی معمولی برای جلوگیری از جریحه دار شدن غرور به دلیل محرومیت است. مثلاً کودکی که در مدرسه توسط همکلاسیها یا هم مدرسهایهایش مورد تمسخر یا آزار و اذیت قرار میگیرد، پرخاشگری خود را متوجه بچههای ضعیفتر در مدرسه میکند و اگر از اذیت بقیه بچههای مدرسه بیمی داشته باشد، این پرخاشگری را با خود به خانه میبرد و آن را متوجه خواهر و برادر کوچکتر خود میکند یا بنای ناسازگاری و نافرمانی را با والدین خود میگذارد.
این کودک احساس میکند که باید هرطور شده از شدت هیجانی که به واسطه ناکامی در موقعیتی دیگر برایش پیش آمده بکاهد.
اگر پرخاشگری به جای دیگران به سوی خودِ فرد معطوف شود از لحاظ بهداشت روانی خطر بیشتری دارد. در این وضعیت فرد خود را مقصر میداند و پرخاشگری زیاد نسبت به خود ممکن است به تدریج باعث تخریب شخص شود و به خودکشی منجر شود.
هیچ کس نمیتواند پرخاشگری نسبت به خود را برای مدتی طولاتی تاب بیاورد و کمکم مجبور میشود راه فراری پیدا کند. این راه فرار ممکن است راهی سالم و قابل قبول باشد، یا یک راه غیر سالم و غیر عادی.
فرد از طریق مکانیسم دفاعی پالایش میتواند کانال پرخاشگری حاصل شده از ناکامی را به گونهای تغییر دهد که هم به نفع خودش باشد و هم به نفع دیگر افراد جامعه.
پالایش یکی از مکانیسمهای دفاعی مطرح شده توسط فروید (پدر مکتب روانکاوی) است. در این مکانیسم فرد فشار روانی را به گونهای سالم و مورد پسند جامعه تخلیه میکند. مثلاً فردی که دچار خشم یا پرخاشگری زیادی است، این هیجان مخرب را از طریق ورزش که فعالیتی سالم و جامعه پسند است، تخلیه میکند.
با وجود اینکه تحقیقات زیادی ارتباط مستقیم بین ناکامی و پرخاشگری را نشان میدهد و معتقدند که پرخاشگری محصول ناکامی است، تحقیقات اخیر نشان دادهاند که بین این دو عامل ارتباط مستقیمی وجود ندارد و مواجه با ناکامی م تواند منجر به پاسخهای مختلفی شود که هیچ ربطی به پرخاشگری ندارد.
ممانعت از یک رفتار هدفگرا ممکن است خشم را برانگیزد، خشم یک هیجان فیزیولوژیکی است که اثر آن افزایش دامنه و شدت هر عکسالعملی است که فرد در آن مورد، نشان میدهد.
مثلاً اگر دری که میخواهیم باز کنیم باز نشود، دستگیره را با شدت بیشتری میچرخانیم. اگر کلیدی کار نکند آن را با شدت بیشتری فشار میدهیم.
در حقیقت شدت رفتار یکی از خصوصیات پرخاشگری است.
البته تحریک فیزیولوژیکی میتواند پاسخهای متفاوتی مثل اندیشیدن در مورد چگونگی حل مشکل یا کمک گرفتن، راه حلهای فرعی را ایجاد کند.
اینکه فرد در مقابل پرخاشگری چه پاسخی بدهد تا حدودی به تجربههای قبلی فرد بستگی دارد.
مثلاً اگر در تجربیات قبلی حمله جسمانی تقویت شده باشد حمله جسمانی محکمترین پاسخ فرد خواهد بود. اما اگر حمله جسمانی رخ نداده باشد یا در هنگام وقوع آن، فرد تنبیه شده باشد و به خاطر پاسخهای مناسب تشویق شده باشد یکی از این واکنشهای مناسب و سازنده پاسخ به ناکامی خواهد بود.
پس میتوان نتیجه گرفت که ناکامی و احساس محرومیت میتواند منجر به پرخاشگری شود. این پرخاشگری یا متوجه اطرافیان است یا متوجه خود. یعنی به هر نحوی فرد تمایل به تخلیه آن هیجان دارد. و در این میان تجربههای قبلی نقش مهمی در نحوه بروز این هیجانات دارند.
منبع مورد استفاده: کتاب بهداشت روانی نوشته دکتر محمد علی احمدوند