نامه نگاری
نامه‌ای به یک کتابخوارِ حریص

نامه‌ای به یک کتابخوارِ حریص

سلام زهره جان. می‌خواهم درباره عادات کتابخوانی کمی صحبت کنم. می‌دانم که چقدر دوست داری کتاب پشت کتاب بخوانی و قفسه‌های حقیقی و مجازی‌ات را انباشته از کتاب کنی.

می دانم که در این روزهایی که به دلیل ازدیاد درس و امتحان و کارهای دیگر کمتر توانستی کتاب بخوانی چقدر کلافه می شدی. دیروز دیدم که با چه ولعی داستان‌های کوتاه کتاب را پشت سر هم می‌بلعیدی و آن وسط بعد از هرکدام کمی مکث می‌کردی و طعم باقی‌مانده را در دهانت مزمزه می‌کردی.

می‌دانم که چندین لیست بلند بالا داری از کتاب هایی که قصد خواندنشان را داری و هر روز بلندتر می‌شوند و تو را مایوس می‌کنند از خیالِ به سرانجام رساندنشان.

ولی آیا هرچه کتاب در جهان هست را آدم باید بخواند؟ باید پشت سر هم کتاب ببلعد و یادش نیاید که چی به چی بود؟ که فقط یک تصویر گنگ و محو در خاطرش بماند؟

به نظرت این سبک کتاب خواندنت معیوب نیست؟ درست است که آدم باید کتاب بخواند ولی آیا باید خودش را خفه کند و هرگاه که فرصت دست نداد برای خواندن، پر از حرص بشود و غرغر کن؟ باید حرص اعداد و ارقام را بزند؟

اصلاً کتاب می‌خوانیم برای چه؟ غیر از اینکه چیزی بیاموزیم و تفکر کنیم و گستره دیدمان را وسعت ببخشیم؟

اصلاً تو چرا اینقدر از تکرار فراری هستی؟ بیشترین تکرارت مالِ چند کتاب انگشت شمار بود که 2 بار در کل سال خواندی. ولی همان دوبار مگر شکفت زده نشدی از نکاتی که اینبار تازه به چشم آمدند و مطالب گنگ شفاف‌تر شدند؟ پس چرا دیگر کتابی را تکرار نکردی؟

البته کارت در آهسته و پیوسته رفتن خوب بود. برقرار و حاضری زدن باعث شد که لقمه لقمه کتاب بخوانی و صبر و حوصله‌ات را کمی بیشتر کنی. ولی تکرار را به کلی فراموش کردی.

امروز جلسه آخر سمپوزیوم بود و از همین تکرار حرف زده شد و از فوایدش. پیشنهاد امروز این بود که یک کتاب را که قبلاً خوانده‌ایم انتخاب کنیم و در 3 فصل باقی مانده‌ای که درپیش داریم 3 بار بخوانیمش و بعد از هربار خواندن کتاب را نقد و بررسی کنیم و نظرات و آموخته هایمان را بنویسیم. این کار مزه شگفت انگیز تکرار را می‌برد زیر زبانت. می‌دانی که می‌توانی و از فوایدش آگاهی. پس چرا دست دست می‌کنی؟ آستین‌ها را بزن بالا و در بین کتاب‌های حقیقی و مجازی‌ات به دنبال کتابی بگرد که بخواهی سه بار دیگر بخوانی‌اش.

اگر به این چشم به کتاب‌ها نگاه کنی که کدام را می‌شود بیش از دو سه بار در طول یک سال خواند، دیگر سراغ هر کتاب و نثری نمی‌روی چون می‌دانی ارزش وقت گذاشتن را ندارد.

تنوع بیش از حد حواسپرتی می‌آورد و کم طاقتی. تازه ملال هم زود گریبان گیرت می‌شود. با این تکرار کردن تمرکزت را بالا می‌بری و صبرت را. پس از همین امروز دست به کار شو.

ارادتمند تو

زهور

2 نظرات در مورد “نامه‌ای به یک کتابخوارِ حریص

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *