
نامهای به یک فکورِ بیعمل | مشکل از فکر زیادی است
سلام بر محبوبۀ عزیز.
از دریافت نامهات بسیار شادمان گشتم. خیال میکردم که دیگر ما را از یاد بردهای.
ببین محبوبه جان در پاسخ به سؤال و مشکلی که گفتی باید بگویم که راهحل یک چیز است: «عملگرایی»
میدانم که تو تمام سعی خودت را میکنی اما آیا حقیقتاً مشکل تو نداشتن وقت است؟ مشکل اصلی در چیدمان کارها و اولویتبندی است؟
شاید باشد، شاید هم نباشد.
به نظرم مشکل این است که فقط دنبال پیدا کردن مشکلی. آری درست است، پیدا کردن ریشۀ مشکل مهم است اما حل کردن چه؟ به نظر خودت زیادی درگیر پیدا کردن ریشهها نشدهای؟
نکند خیال میکنی باید اتفاق خاصی بیفتد؟ نه عزیز من. بینش در یک لحظه رخ میدهد و تمام بعد از آن باید به خودت بیایی و مسیر را پیش بگیری وگرنه همانجایی که هستی میمانی و عاقبتت میشود درجا زدن.
این را فراموش نکن که قرار نیست اتفاق خاصی بیفتند، قرار نیست کار خاصی بکنی، فقط قرار است عمل بکنی.
منتظر چه هستی؟ نشانۀ الهی؟! طبق گفتۀ خودت به قدری کارهای به تعویق افتاده ذهنت را مشغول کرده که دست و بالت به هیچ کاری نمیرود.
برای انجام دادن کاری فقط باید بروی جلو و شروع کنی. همین. شقالقمر که نیست. اصلاً بگو ببینم فکر کردن میخواهی چکار؟
بلی فکر کردن لازم نیست. تو از قبل تصمیم گرفتهای که این کتاب را بخوانی یا آن تمرین را انجام بدهی پس حالا عمل کن. استخاره برای چیست؟
گفتی که برای اولویتبندی کردن کارهایت دچار مشکل شدهای و زمانی که میخواهی برنامهات را تنظیم کنی در شک و تردید میمانی که میتوانی به همین صورت انجامشان بدهی یا نه؟
گیریم که تو یک اولویتبندی و طبقهبندی انجام بدهی و نشود، چه میشود؟ آسمان به زمین میآید؟ دنیا به آخر میرسد؟ فوقش این است که در طول روز جابجایی انجام میدهی. تمام عوامل و عناصر را که نمیتوانی کنترل کنی.
تازه درنظر گرفتن حس و حال برای انجام دادن کار خیلی وقتها بدتر کار را خراب میکند و سد راهمان میشود. اولویتها را که قرار نیست بسته به حس و حال بهاریات معین کنی. اتفاقاً گاهی نیاز داریم تا خودمان را هل بدهیم و با اکراه مشغول به کار شویم و تمام درهای فرار و طفره را بر خودمان ببندیم.
پس بعد از اینکه فکرهایت را کردی صدای ذهنت را خفه کن و بچسب به عمل کردن. در میدان عمل به گزینههای پیشفرض و برنامۀ از قبل چیده شده نیاز داری، نه فکر کردن به اینکه حس و حال انجام دادنش را داری یا نه.
بابت لحن نسبتاً تندم معذرت میخواهم. چند روزی است که کمی اعصابم متشنج است.
دوستدار تو
زهور