
منبع انگیزۀ درونی و بیرونی
البته که هرکاری پاداشی دارد و آن پاداش به قول رفتارگرایان، رفتار ما را تقویت میکند. ولی چه میشود که کسی تا پاداشی را کف دستش نگذارند و لمسش نکند دل به کار نمیدهد؟
اینجا بحث منبع انگیزه مطرح میشود. درست مثل منبع کنترل. احتمالا بین این دو مبحث همبستگی نیز وجود داشته باشد. کسی که میداند تلاش خودش موجب پیشرفت کار میشود و میتواند در ماجرا دخل و تصرفی داشته باشد، برای شروع و پیشبردن کارها چندان به دنبال کسب پاداش و تحریک از بیرون نخواهد بود.
پاداش بیرونی هر چیزی است که به ما بدهند. تو این کار را انجام میدهی عوضش من این چیز را به تو میدهم. یا این قدر مزد گیرت میآید.
خیلی از بچهها و بزرگترها هستند که تا سیبیلشان را چرب نکنی از جایشان تکان نمیخورند. این افراد برای شروع و پیش بردن کار به بازخورد و نیز پاداشی ملموس نیاز دارند.
البته پاداش از صواب آخرت تا دعای خیر و یک لبخند و کلمهای محبت آمیز نیز میتواند باشد.
اصلاً چه کسی میتواند ادعا کند که بدون کسب هیچ پاداشی کاری را انجام میدهد؟ چه بخواهیم چه نخواهیم هر کاری نتیجهای دارد و پاداش خیلی وقتها در همان نتیجه نهفته شده است.
و اما منبع انگیزه درونی. مثال ما همان بچههای درسخوانی هستند که چشم به روی وسواسها بسته و درسشان را میخوانند. حتی اگر هیچ کس تشویقشان هم نکند.
این افراد خیلی به اینکه عوضش چی گیر من میآید فکر نمیکنند. اینها همان حس رضایت درونی، یا یک لبخند به روی لب آوردن برایشان کفایت میکند. همان برایشان پاداش است.
در روانشناسی تربیتی میخوانیم که برای ایجاد انگیزه درونی خصوصا در دانش آموزان، اول پاداش بیرونی ارائه بدهید. بعد که شخص مشغول کار شد کمکم بازخورد و پاداش را کم کنید تا انگیزه درونی جای انگیزه بیرونی را بگیرد.
اگر پاداش بیرونی دادن قرار باشد ادامه دار بشود بعد از مدتی، این پاداشِ بیرونی میشود تنها دلیل ادامه دادن و به محض قطع شدن، کار نیز متوقف میشود.
در مورد تقویت کنندهها خوب است این توضیح را بدهم که ما دو نوع تقویت داریم: تقویت کننده مثبت و منفی.
تقویت کننده مثبت ارائه دادن پاداش و بازخوردی است که باعث تداوم و تکرار رفتار بشود و تقویت منفی حذف عاملهای مزاحم است برای بیشتر کردن احتمال بروز رفتاری که مدنظرمان است. مثلاً معلمی در کلاس را میبندد تا همهمه بیرون حواس دانش آموزان را پرت نکند. این میشود یک تقویت کننده منفی.
بحث تنبیه از تقویت کنندهها جداست. در تنبیه ما کاری میکنیم که احتمال بروز رفتار کم شود ولی در تقویت کنندهها هدف افزایش احتمال انجام آن رفتار است.
داشتن انگیزه درونی خیلی مهم است. انگیزه بیرونی گاهی هست و گاهی نیست.
داشتن انگیزه درونی یعنی اینکه فرد به میل و اراده خودش و گاه بدون چشمداشتی دست به کاری بزند. درس میخوانم چون از درس خواندن لذت میبرم. مینویسم چون اینکار به من آرامش میدهد. کتاب میخوانم چون برایم لذتبخش است. اینها میشوند انگیزههای درونی. پاداش و به تبع آن لذت، از درون خودم سرچشمه میگیرد. حتی اگر هیچ کس هیچ التفاتی هم به من نکند من باز ادامه میدهم.
خوب برای آن که کسی با منبع انگیزه بیرونی را مجاب به انجام کاری کنی یا باید هلش بدهی وسط میدان یا با رشوههای مداوم نگهش داری.
منبع انگیزه را میشود جابجا کرد. فقط کافی است به بچه درسخوانی بابت هر بار عملکردِ خوبش پاداش بدهی تا عادت کند و بعد پاداشها را قطع کن. به احتمال زیاد عملکردش مختل میشود. و بالعکس همان طور که بالاتر گفته بودم با تعیین پاداش و ارائه آن به شخص با منبع بیرونی و در فاصلههای مختلف کم کردن پاداشها کمکم میتوان منبع انگیزه را درونی کرد. چون فرد لذت درونی را تجربه میکند.
[…] منبع انگیزه درونی و بیرونی […]