معرفی کتاب: «پیاده روی، و سکوت در زمانه هیاهو»
چند صد سالی است که بشر در تلاشی مداوم دور و بر خودش را شلوغ می کند. صدای طبیعت را بیشتر و بیشتر خفه می کند و صدای تکنولوژی و ماشین های آهنی را جایگزینش کرده.
بشر از همان اول ها دنبال راهی بود برای حمل و نقل آسان. تا چندین هزار سال از پاهایش و حیواناتی دیگر کمک می گرفت. تا اینکه سر و کله ماشین های بخار پیدا شد. حالا ما برای حتی مسافت های کوتاه، زحمت تکان خوردن چندانی به خود نمی دهیم و بیشتر روزمان را یا توی صندلی وسایل نقلیه نشست ایم یا پشت میز کار یا روی مبل پای تلوزیون!
سرمان به طور مداومی با انواع تکنولوژی گرم است آن قدر که فرصت خلوت کردن با خود را نداریم. درگیر ارتباطات مجازی ارتباطات های واقعی در حال کمرنگ شدن است. و به طرز اعتیاد آور و جنون آمیزی در باتلاق انواع و اقسام تکنولوژی جات گیر کرده ایم. برنامه های تلوزیونی را بالا و پایین میکنیم و مدام به دنبال جدیدترین برنامه ها هستیم برای نصب روی سیستم هامان. از این شبکه به آن برنامه میپریم و جواب های این و آن را چک میکنیم. اصلا تا حوصله مان سر میرود پناه میبریم به تکنولوژی. دیگر ملال را کسی تحویل نمیگیرد. ملال در زمانه ما منفور است. و صدقه سر همین گریز جنون آمیز قدرت تمرکزمان از یک ماهی قرمز هم کمتر شده!
طبق یکی از تحقیقاتی که در کتاب آمده ماهی قرمز قدرت تمرکزش9 است و طبق جدیدترین تحقیقات تمرکز ما آدمیزادگان به طور میانگین رسیده است به عدد8!
و طبق یک تحقیق دیگر ما میبینم که آدم های این زمانه چقدر بی قرارند. آنقدری که ربع ساعت هم نمی تواننند بدون هیچ کاری یکجا بند شوند. نه که همه مان دچار بیش فعالی شده باشیم!نه. عادت کرده یم که تا حوصله مان سر رفت سرمان را با چیزی گرم کنیم. و معمولا هم در دسترس ترین چیز اینترنت است. اصلا شایداز خودمان و فکر هامان فرار میکنیم!
طبق آن تحقیق عده ای را توی یک اتاق گذاشتند. البته هربار یک نفر. یعنی آن فرد توی اتاق تنها بود و بدون هیچگونه وسیله ای. بعد بهش گفتند که اگر حسابی حوصله ات سر رفت یک گزینه داری. شوک الکتریکی. قبل از شروع هم یک شوک بهش میزنند تا ببیند چه قدر درد دارد. چه میشود؟ بله افراد ترجیح میدانند درد بکشند و به خود شوک وارد کنند تا اینکه بیکار بنشینند یک گوشه! و یک نفر از این آزمایش شونده ها طی آن ربع ساعت 190 بار به خودش شوک وارد کرده!
و اما در وصف پیاده روی سخن ها گفته اند و می گویند و احتمالا خواهند گفت و در این کتاب هم ما بیشتر با اسرار پیاده راه رفتن آشنا میشویم.
کتابِ « پیاده روی؛ و سکوت، در زمانه هیاهو» نوشته «ارلینگ کاگه» کتابی است که به مطالب بالا و بیش از آن میپردازد.
ارلینگ کاگه در این کتاب از تجربیات خودش، دیگران، آموخته هایش از فلسفه، آزمون ها علمی و قصه هایی می گوید که به ما فواید سکوت و پیاده روی را نشان می دهند.
این کتاب ها گویا قبلا به طور جداگانه هم چاپ شده اند. کتاب سکوت و کتاب پیاده روی.
اینبار سرکار خانم شادی نیک رفعت، با ترجمه ای خوب و دل انگیز هر دو کتاب را در یک جلد ترجمه کرده اند.
بخشی از متن پشت جلد کتاب:
هزاران سال است که آدم هایی که دور از بقیه زندگی کرده اند_راهبانی که بر قله ی کوه زیسته اند، تارکانِ دنیا، دریانوردان، چوپانان یا مکتشفان که همیشه در سفرند_ به این باور رسیده اند که کلید اسرار و کشف رموزِ زندگی در سکوت به دست به دست می آید. نکته همین جاست. حسابی دریانوردی میکنید، اما در راه برگشت ممکن است بفهمید آنچه در پی اش بوده اید در درون خودتان است.
بتهوون، همان طور که همه می دانند، آخر سر کاملا ناشنوا شد. این تحول اصالتی عمیق و روحی آزادمنش در وجودش پروراند. سمفونیِ نهم را فقط با صداهایی که در سرش خانه کرده بود نوشت و رهبری کرد. در طول نخستین اجرای قطعه، پشت به جمعیت ایستاده بود تا ارکستر را رهبری کند. وقتی اجرا تمام شد، باید برمی گشت تا ببیند حضار دارند کف میزنند یا هو می کنند. نه تنها تشویق می کردند، بلکه اشتیاق و هلهله شان چنان اوج گرفته بود که پلیس وین را خبر کردند تا دوباره نظم و آرامش را برقرار کند.
مشخصات کتاب:
نشر:تهران: نشر گمان، 1398
تعداد صفحات کتاب چاپی: 222 صفحه
مترجم: شادی نیک رفعت