
معرفی کتاب: گفتوگو نویسی
گفتوگو نویسی یکی از عناصر مهم داستان نویسی است. بدون وجود گفتوگو داستان بی روح و کسل کننده میشود.
زمانی که بین شخصیت ها گفتوگو برقرار باشد، آنها واقعیتر و ملموستر میشوند.
از گفتوگو نویسی می توان برای دادن اطلاعات به خواننده استفاده کرد تا او را با توصیفات و توضیحات بیهوده کسل نکنیم. با گفتوگو نویسی می توان سرعت داستان را کنترل کرد، تعلیق و تنش را برای روان تر کردن داستان کم و زیاد کرد و نیز شخصیت ها را بهتر و بیشتر از هر توصیفی با حرف های خودشان به خواننده معرفی کنیم.
در کل با شناختن عناصر داستان نویسی و رعایت آنها میتوان در داستان تعادل ایجاد کرد.
البته که نکاتی ریز و ظریف در این بین وجود دارد که بی توجهی به آن ها می تواند گفت و گو نویسی را بی فایده و حتی زائد کند.
گلوریا کمپتون، نویسنده و مدرس نویسندگی، در کتاب گفتوگو نویسی (فنون و تمرین هایی برای نوشتن گفتوگوهای قوی) ما را با خود همراه می کند تا استفاده درست از این عنصر را به ما آموزش دهد.
کتاب در 15 فصل تدوین شده است و در انتهای اغلب فصول با توجه به میزان نکات ارائه شده، تمریناتی گنجانده شده که انجام آن ها باعث تسلط بیشتر روی نکات می شود.
این کتاب پر از نکات جذاب و مهمی است که دانستنشان بر هر نویسنده ای واجب است!
این کتاب از سری کتاب های آموزش نویسندگی است که توسط نشر سوره مهر به چاپ رسیده است و ترجمه خوبی هم دارد.
من بعد از اینکه کتاب نویسنده خلّاق از همین سری را خواندم به سراغ این کتاب آمدم. بعد از این هم کتاب صحنه پردازی در رمان (از همین سری) را برای ادامه در نظر گرفته ام.
پس اگر نویسنده هستید، چه نو قلم، چه کهنه کار، و در گفتوگو نویسی با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنید، از آن می ترسید یا به نظرتان عنصر بی اهمیتی است، خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد می کنم.
بریده هایی از کتاب:
بهتر است زمانی که می خواهیم گفت و گو بنویسیم یک چیزی را فراموش کنیم. چه چیزی را؟ اینکه داریم گفت و گو نویسی می کنیم! باید به جلد شخیت ها داستانمان برویم و به آن ها تبدیل شویم. بعد از درون شخصیت ها صحبت کنید.
گفت و گو ذاتاً مثل گاز برای ماشین است. وقتی می خواهید داستان یا صحنه ای جلو برود، بگذارید چند شخصیت شما با هم صحبت کنند. آن ها هرچه سریع تر حرف بزنند، صحنه سریع تر پیش می رود.
دلیل اینکه احساسات شخیت ها به داستان سرعت می دهد این است که این ابراز احساسات تنش و تعلیق را در داستان تشدیدی می کند. شخصیت هایی که ابراز احساسات می کنند غیر قابل پیش بینی هستند و اغلب غیر قابل کنترل. و طبعاً موقعی که هر اتفاقی ممکن است رخ بدهد، تعلیق در صحنه بالاست.
در مرکز هر متن گفتوگو، باید نوعی درگیری باشد و شخصیت راوی با این درگیری مواجه شود. در واقع به این ترتیب است که شما می فهمید که از زاویه دید چه شخصیتی باید برای تعریف کردن داستان استفاده کنید. چون درگیری اصلی در صحنه مربوط به شخصیت راوی است. درگیری ممکن اشت بیرونی یا درونی باشد، اما خواننده باید بتواند زمانی که شخصیت راوی حرف می زند تنش را در صحنه احساس کند. در حالت مطلوب از نظر داستانی، این شخصیت یک درگیری درونی دارد، به گونه ای که نمی تواند آن را بیرونی نکند و به شخصیت دیگر نگوید. اگر او بخواهد افکارش را پیش خودش نگه دارد ولی نتواند، همین کافی است تا تنش ایجاد شود.
موقع ایجاد تنش باید مواظب باشید که مبادا شخصیت ها رفتارشان در برابر هم اغراق آمیز باشد، آن هم فقط به این دلیل که شما می دانید صحنه داستانتان به تنش احتیاج دارد.
هرچه شخصیت های دیگر صدایشان را بلندتر کنند و هرچه بیشتر دست به عمل بزنند، وقتی همزمان شخصیت راوی را ساکت می کنید، به تنش بیشتر دامن می زنید.
مشخصات کتاب:
نام کتاب: گفتوگو نویسی(فنون و تمرین هایی برای نوشتن گفتوگوهای قوی)
نام نویسنده: گلوریا کمپتون
مترجم: فهیمه محمد سمسار
نشر: سوره مهر:1392
تعداد صفحات نسخه چاپی: 502 صفحه
سلام
بسیارعالی…
ممنون 🙂
سلام
جایی خوندم که گفت وگوها اگه بیش از حد باشند نوشته از قالب داستان درمیاد و میشه نمایشنامه. یعنی همونطور که داستان بدون گفتوگو خشک و طاقتفرساست، با گفتوگوهای فراوان هم نفسگیر و حوصلهسربر میشه. طوری که دیگه نه توصیف داره، نه روایت.
خودم البته به این حالت متبلا هستم! و معمولاً دوست دارم شخصیتها هی حرف بزنن و حرف بزنن و حرف بزنن!
+ چه قالب خوشآبورنگی 🙂
فقط توی گوشی، اندازه کلمات زیاده و طول خطوط هم خیلی کم.
ممنون که خوندید و نظرتون رو گفید.
چشم اندازه فونت رو کم می کنم. چون قالب قبلی کلمه ها توش کوچیک بودن فونت رو بزرگ میکردم.
ممنون که گفتید 🙂