معرفی و مروری بر کتاب جنایت جردن

یک هفته مانده به عید بلا بر سر هوشنگ نازل می‌شود. آن هم چه بلایی! اول این‌که دم عیدی رئیسشان عوض می‌شود، دوم این‌که باید به دستورات رئیس جدید چشم بگوید و این یعنی ترک عادت تک‌پری و به گردن کشیدن یوغِ دستیار داشتن. سوم این‌که هنوز این‌ها را درست‌درمان پشت‌سر نگذاشته پروندۀ قتل پیچیده‌ای دستش می‌دهند.

جنایت جردن نوشتۀ علیرضا محمودی داستان هوشنگ توانا، ملقب به هوشنگ هرکول، مأمور پلیس دایرۀ جنایی تهران است. این کتاب اولین صحنۀ حضورش و اولین پرونده از اوست.

 

خلاصۀ داستان جنایت جردن

ماجرا از این قرار است که چند روزی مانده به عید، پرونده‌ای به سروان هوشنگ توانا ارجاع داده می‌شود. او با دستیار تازه‌اش که موی دماغش شده راهی صحنۀ جرم می‌شود. مقتول پیرمرد هفتاد هشتاد ساله‌ای است که جسدش در حمام رها شده و چند روز بعد از مرگش یکی از همسایه‌ها متوجه بوی فساد شده.

طبق ادبیاتِ خودِ هوشنگ مقتول ساطورکاری شده. یعنی با ضربات ساطور به قتل رسیده. خانه‌اش مرتب و تمیز است و شواهد امر نشان می‌دهد شخصی چند روز یک‌بار برای نظافت و آشپزی به خانه‌اش می‌آمده. گاوصندوق باز شده و پول‌های نقد به سرقت رفته‌اند. همایون شمیم، همان مقتول ماجرا، ملاکی بوده که کاروبار اصلی‌اش از طریق اجاره‌بهای املاکش می‌چرخیده.

هوشنگ هرکول رد سرنخ‌های ریز و درشت را می‌گیرد و کار را با پرس‌وجو از مستأجرهای همایون آغاز می‌کند. بعداز آن دایرۀ مظنونین وسیع‌تر می‌شود که در نهایت او را به داستانی پیچیده و چندلایه می‌رساند. در نهایت هوشنگ بعد از ۴ روز نفس‌گیر، با یک نمایش عالی، قاتل را به دام می‌اندازد.

 

روایت

زاویه دید در جنایت جردن اول‌شخص مفرد است و راوی‌اش اول‌شخص مفرد ذهنی. روایت در قالب یادداشت‌های هوشنگ است و نثری شکسته دارد. زبان روایت مشابه زبان و افکار هوشنگ است؛ توصیف‌ها و کلماتی که در کنار روایتِ داستان ابعادی از روحیه و شخصیت هوشنگ را برای ما افشا می‌کند. البته که هوشنگ صد در صدِ افکار و بینش‌هایش را با ما به اشتراک نمی‌گذارد اما این کار را به روشی موذیانه انجام نمی‌دهد!

روایت ضرب تندی داشت. جمله‌ها اغلب کوتاه بودند. راوی چندان اهل روده‌درازی برای مرور خاطراتش یا گله‌گذاری از چیزی نبود. اگر هم چیزی می‌گفت کوتاه بود و سریع می‌گذشت. تمرکزش بیش از هر چیز بر حل معما بود و سر در آوردن از آن کلاف سردرگم.

در این داستان به آن صورت خاص و ویژه خبری از حوادث نفس‌گیر و دلهره و تنش‌هایی که دم‌به‌دم اوج می‌گیرند نبود اما معما، تعلیق و تنش عمومیِ ناشی از حل معما به صحنه‌های مختلف داستان تب‌وتاب می‌داد.

 

معما

جنایت جردن یک داستان پلیسی با معمای بسته است. ما پابه‌پای کارآگاه پیش می‌رویم و به هرآنچه در هر زمانی که او به ما اجازۀ دانستنش را بدهد دسترسی داریم و از این طریق تعلیقی بلندمدت بر تمام داستان سایه می‌افکند.

مهم‌ترین ویژگی در یک معمای بسته، وجود دایره‌ای بسته از منظنونین است. هر کدام از این مظنون‌ها باید موقعیت یا انگیزۀ لازم برای انجام چنین کاری را داشته باشند. سرنخ‌هایی که مخاطب و حتی گاه خودِ‌ کارآگاه را از مسیر اصلیِ کشف هویت مجرم دور می‌کنند. البته نباید عامدانه تلاش کرد مخاطب را به بیراهه برانیم یا بعدها نشانه‌هایی را که هیچ اشاره‌ای به آن‌ها نشده بود از آستین بیرون بکشانیم. باید ردی از سرنخ اصلی در داستان وجود داشته باشد منتها نباید در مرکز توجه و اهمیت قرار بگیرند یا به تفصیل درموردشان صحبت شود.

(برای آشنایی با انواع مظنون‌ها در یک داستان جنایی کلیک کنید.)

درخشان‌ترین بخش در یک معمای بسته گره‌گشایی و حل نهایی معماست. باید این گره‌گشایی به شکلی توسط کارآگاه صورت بگیرد که مخاطب فرصت مرور تمام داستان و از نظر گذراندن راه‌وبی‌راه‌ها را داشته باشد. باید بفهمد کجاها را اشتباه رفته و کدام قطعات به هم مربوط بوده‌اند و حال اصل قضیه چیست.

ایده‌آل‌ترین پایان‌بندی برای یک داستان با معمای بسته این است که خواننده نتواند تا لحظات پایانیِ گره‌گشایی نهایی از هویت قاتل یا مجرم حقیقی سر در بیاورد. اتفاقی که در جنایت جردن به خوبی رخ داده. اصلاً دلیل این‌که هوشنگ توانا لقب هوشنگ هرکول را دارد همین است!‌ این‌که برای باز کردن گرۀ معما شیوه‌ای شبیه به هرکول پوآرو دارد.

 

شخصیت‌پردازی

نویسنده برای خلق کاراکتر هوشنگ از ویژگی‌های یک ضد قهرمان بهره گرفته. در ظاهر هوشنگ آن‌قدرها آدم همدلی نیست و از این‌که دیگران را بچزاند تا حدی خوشش می‌آید! پر بودن شکمش برایش اولویت هر چیزی است و این را از همان صفحه‌های اولیۀ کتاب متوجه می‌شویم. هوشنگ اضافۀ وزن دارد. اخلاق حسنه‌ای ندارد و انگار که سگ هرض‌ومرض به پایش بسته باشند همیشه یک بهانه‌ای برای غر زدن و گیر دادن دارد. گذشتۀ نسبتاً تاریک و غم‌بارش بر زندگی و خواب‌هایش سایه انداخته. اهل رانندگی نیست و یکی از دلایلی که باعث می‌شود دستیار تازه‌اش را به سختی تحمل کند همین مسئله است. عشق فوتبال است و یک پرسپولیسی دو آتشه. زبانش قدری لاتی است و شواهد امر نشان از آن دارد که اهل مطالعه و ادبیات است. نویسنده‌ها و کاراکترهای مختلفی را می‌شناسد و شاید رویه‌اش در امور کارآگاهی را هم از همین راه اقتباس کرده.

گفته بودم که هوشنگ ملقب است به هرکول. اما چرا؟ دلیلش این است که برای حل کردن گرۀ نهایی معما عادت دارد تمام مظنونین و وابستگان مقتول را، هر کسی که به پرونده ارتباطی دارد، در یک اتاق جمع کند و بعد شروع کند به داستان‌سرایی. درواقع تلاش می‌کند داستان را از اول بازسازی کند و در این میان ایده‌ها و افکارش را جمع‌بندی کند و در نهایت چوب را بیندازد تا گربه دزده خودش دست خودش را رو کند!

 

پیشنهاد می‌شود به…

اگر از خواندن داستان‌های معمایی و کارآگاهی لذت می‌برید، یکی از لذت‌های اساسی زندگی‌تان حل معماست و از این‌که سرنخ‌ها و حدس‌وگمان‌ها سرتان را پر کنند خوشتان می‌آید، یا اگر می‌خواهید یک کتاب فینگیلی دست بگیرد و اجازه دهید نثر روانش یکی دو ساعتی شما را از دنیای اطرافتان دور کند، خواندن این کتاب را از دست ندهید.

بریده‌ای از کتاب

توی اتاقم همه ‌چیز داشت غرق یه سکوت سنگین مثل رودخونۀ جیوه به آرومی می‌گذشت. ماه‌گرفته نشسته بود و داشت ته خودکار بیکش رو می‌جوید. من هم از این عادت‌ها دارم. من پاک‌کن می‌جوم. ریاضی زنگ زد. می‌خواست از روال پروندۀ جنایت جردن بپرسه که چندتا روزنامه یه چیزهایی درباره‌ش نوشته بودن. این ماجرای کلت‌کشیِ حسام تو هتل استقلال هم خورده بود تنگش و حسابی مضمون کوک کرده بود واسه صفحۀ حوادث که دم عید پُره از توصیه‌های انتظامی برای تعطیلات. همه چی رو دوباره برای ریاضی تعریف کردم. خبر داد که خانوادۀ رستمی سر ظهر می‌رسن اداره. هواپیما نبود مجبور شده بودن با ماشین راهی‌شون کنن تهران. اما یه چیزی هم وسطش گفت که خیلی خوب نبود.

«دختره باهاشون نیست، قاچاقی از مرز ردش کرده‌ن.»

تلفن رو قطع کردم. ماه‌گرفته نگاهم کرد، منتظر بود یه چیزی بگم. من هم خیلی منتظرش نذاشتم.

مشخصات کتاب

نام کتاب: جنایت جردن
نام نویسنده: علیرضا محمودی
نام ناشر: چشمه
تعداد صفحات: ۱۱۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *