معرفی و مروری بر نمایش‌صوتی پادشاه گل‌ها

در زمانی نامعلوم و مکانی نامعلوم‌تر، یک کارآگاه به همراه کارمندش مشغول بررسی یک پرونده‌اند. خانه‌ای سوخته و ۲ مقتول روی دستشان گذاشته؛ زنی جوان و مردی سن‌وسال دار. در نظر کارآگاه، با توجه به شواهد به جا مانده داستان مشخص است: زن مرد را کشته و بعد خانه را آتش زده. اما چه دلیلی پشت این کار است؟

پادشاه گل‌ها، نمایش‌نامه‌ای صوتی است به نویسندگی پویا صالحی. یک روایت جنایی-کارآگاهی با تم فاشیسم و روایت غیرخطی. این اولین اثری بود که از این نویسنده می‌خواندم (در واقع می‌شندیم!). از پویا صالحی اثر دیگری با نام سنگ قبری با تاریخ‌های یکسان نیز به چاپ رسیده است.

 

پادشاه گل‌ها از چه می‌گوید؟

پادشاه گل‌ها روایت انسان‌هایی است که در راه رسیدن به آن‌چه خواستارش بوده‌اند ناکام مانده‌اند. از پسر بچه‌ای که به دنبال پادشاه گل‌ها وارد باغ غریبه‌ای می‌شود و از تک‌تک گل‌ها سؤال می‌پرسد تا پیرمردی که تمام جوانی‌اش را در جست‌وجوی عشق گذرانده.

شاید بتوان گفت محور اصلی داستان بر مدار کارآگاه‌هایی می‌گردد که در فهمِ مفهوم عشق به بن‌بست ‌رسیده‌اند و در تقلایند بتوانند چیزی از خودشان را نجات دهند. آن‌ها درمورد پرونده‌ای که در دست دارند فرضیه‌های مختلف می‌سازند و آن را با داستان‌های شخصی‌شان ترکیب می‌کنند.

هیچ کدام از کاراکترها هویت مشخصی ندارند. انگار که هیچ کدام به تنهایی اهمیت یا هویتی نداشته باشند. انگار همه چیز در یک تمامیت است که معنا می‌یابد و در غیاب یک بخش از آن سلسله مراتب، تمام سیستم از معنا می‌افتد. در جایی از نمایش می‌شنویم که کارآگاه، زیر دستش را تهدید به اخراج می‌کند و زیردست می‌گوید شما نمی‌توانید من را اخراج کنید. اگر من نباشم دیگر مافوق بودن شما معنایی ندارد، چون کسی نیست که زیردستتان باشد.

 

کاراکترپردازی در پادشاه گل‌ها

کاراکترها در یک سرگردانی قصه‌هایی برای خود می‌گویند و تلاش می‌کنند باورش کنند. اما از آن‌جایی که اعتقاد قلبی‌شان به این قصه‌ها، بنابه دلایل مختلف، از بین رفته رفتارها و گفتارهایی ازشان سر می‌زند که خلاف آن باورهاست.

کارآگاه که همان کاراکتر اصلی است مدام خودش را زیر سؤال می‌برد. چیزی می‌گوید و بعد خلاف آن، چیز دیگری ابراز می‌کند. تلاش می‌کند خودش را از احساسات مبرا نشان دهد و هیجاناتش را سرکوب کند اما در این راه ناتوان می‌ماند.

اوضاع کاراکترهای دیگر هم بهتر از این نیست. به چیزی باور دارند اما انگار نیرویی نادیدنی آن‌ها را به سمتی دیگر می‌کشاند. از پسر بچه که مدرسه را دور می‌زند تا کارمندی که سوگ عشقش را پشت نقاب وظیفه‌شناسی پنهان می‌کند.

تمام کاراکترها ناکامند. حالا یا آن را باور دارند یا انکارش می‌کنند. پیرمرد، همان مقتول داستان، تا آخرین لحظۀ مرگش همه چیز را انکار می‌کند و با خیال کامروایی می‌میرد. کارآگاه ناکامی‌اش را به جنس زن فرافکنی می‌کند و می‌گوید تمام اشرار از گور این جنس برمی‌خیرد. زنِ پیرمرد که ظاهراً قاتل ماجراست، از مردها بیزار است و ناکامی‌اش در زندگی و عشق را پای آن‌ها می‌نویسد. می‌شود گفت ناامیدی و خشم در تمام اثر موج می‌زند.

 

دیالوگ‌ها در پادشاه گل‌ها

دیالوگ‌هایی که میان کاراکترها ردوبدل می‌شود می‌تواند بهترین سرنخ و پنجره باشد برای سرک کشیدن به درونشان. هیجانات و واکنش‌هایی که به اتفاقات و کلام دیگران نشان می‌دهند بخش زیادی از هویت حقیقی آن‌ها را افشا می‌کند.

کارآگاه خودش را مامور وظیفه‌شناسی می‌داند که چاره‌ای جز اطاعت ندارد. کارش را انجام می‌دهد چون کارش است، نه که عشقی در میان باشد. بالاخره باید خرج زندگی‌اش را از یک جایی درآورد!‌ کارآگاه می‌گوید این شغل خردش کرده و اگر عشق به خانواده‌ای وجود نداشت، به این روز نمی‌افتاد.

یک جا می‌گوید مامور است و جایی دیگر از بیزاری‌اش می‌گوید. از این می‌گوید که مجرم باید به سزای عملش برسد و بعد بر سر این‌که برخی از مجرمان بیمارند و نباید دست به اعدامشان زد، هر چقدر هم که کارشان فجیع بوده، بحث می‌کند.

پرونده‌ها را در هم می‌آمیزد و تنفر و ترحمش را توأمان ابراز می‌کند. انگار که خودش هم نمی‌داند چه می‌خواهد یا چه باید بخواهد. فقط احساسی است از کلافگی و بسته بودن دست‌وبال!

 

تم و تأثیر آن بر فضا در پادشاه گل‌ها

فاشیست ایده و عنصر اصلی نمایش است و تاثیرش را بر رفتار کاراکترها و روابط میان‌شان شاهد هستیم. کاراکترها دچار تضاد و تناقض در رفتار، گفتار و حتی افکارند. تصمیم‌هایی می‌گیرند که بیش از هر چیز برآمده از عوامل بیرونی است. مثلاً کارآگاه، چند سال پیش یکی از مسئولین اعدام یک قاتلِ متجاوز بوده. با وجود این‌که که عقیده داشته این اعدام ناصحیح است و مجرم به جای اعدام نیاز به درمان دارد، آن‌جا مانده و وظیفه‌اش را انجام داده. همان طوری که حالا می‌خواهد پرونده را زودتر سامان بدهد، در صورتی که عمیقاً مایل است بداند در واقع چه چیزی رخ داده.

روابط میان‌فردی کاراکترها هم تحت‌تأثیر نظام باورهایشان تاب برداشته؛ کارآگاه زنش را در آسایشگاه رها کرده و معلوم نیست بچه‌هایش کجا به امان خدایند چون باید مشغول کار باشد و وظیفه مهم‌تر است. در عین حال احساس می‌کند وظیفه اسیرش کرده و از آن بیزار است. همین باعث می‌شود با زیردستش رفتاری دوگانه داشته باشد. مدام اوج بگیرد و خشمگین شود و بعد فرو بنشیند. تظاهر می‌کند رفتارهای او را نمی‌بیند یا برایش مهم نیست در صورتی که بسیار نسبت به آن‌ها حساس است.

 

پیشنهاد می‌شود به…

درست است که این نمایش یک اثر جنایی است اما اگر عاشق حل معمای پرونده و دنبال کردن مظنون‌ها و دستگیری قاتل هستید، ممکن است این نمایش چندان به میلتان پاسخ ندهد.

این نمایش برشی است از سرگردانی و گم شدن هویت و خشمی که از پی ناامیدی سرچشمه می‌گیرد. پس اگر به خواندن آثاری که بیش از هر چیز شما را به تفکر دوباره دعوت می‌کنند علاقه‌مندید حتماً این نمایش صوتی را بشنوید و در خطوط روایتش غرق شوید.

مشخصات اثر:

نام اثر: پادشاه گل‌ها

نویسنده: پویا صالحی

نشر: الگا

تهیه شده در مؤسسۀ فرهنگی کتاب‌یاران فناور

راوی: علی اصغر قره خانی

مدت زمان نمایش: ا ساعت و ۵۲ دقیقه (۱۱۳ دقیقه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *