
مراقبه | راهی برای شیرجه به درون
اگر تجربه مراقبه کردن را داشته باشید شما هم با من هم عقیده خواهید بود که مراقبه قلب متلاطم آدم را آرام میکند. باعث میشود ذهن کمی نفس بکشد و دور شود از تنشها. وقتی که ذهنمان مثل یک انباری شلوغ پر از چیزهای مختلف و جانوران ریز و درشت و پر از هیاهو باشد صید کردن ایدههای جدید سخت میشود. مراقبه مثل پاشیدن مالت روی زمین خاکی است. غبارهای بیخود را خفه میکند تا بتوانی چشم انداز بیشتر و بهتری داشته باشی. برای خلق کردن نیازمند آرامش ذهنی و درونی هستی. وقتی سرت پر از صدا و نشخوار است این کار سخت میشود. به قول دیوید لینچ «باید زلال باشی تا بتوانی خلق کنی. باید بتوانی ایده صید کنی.»
چند نقل قول دیگر از «دیوید لینچ» از کتاب «صید ماهی بزرگ»:
خوب است هنرمند درگیری و استرس را درک کند. میتوانی از اینها ایده بگیری. ولی مطمئن باش اگر استرسات زیاد باشد، توان خلق کردن را از کف میدهی. درگیری زیاد نیز راه را بر خلاقیت تو خواهد بست. قرار است درگیری را درک کنی، نه اینکه در آن به سر بری.
اگر هشیاریات به اندازه یک توپ گلف باشد، وقتی کتابی بخوانی به اندازۀ توپ گلف آن را درک میکنی؛ وقتی از پنجره بیرون را نگاه کنی، آگاهیات از بیرون در حد توپ گلف خواهد بود؛ صبح که بیدار میشوی، بیداریات به اندازه توپ گلف است؛ و در تمام روز شادیات شادی درونی تو به اندازۀ توپ گلف خواهد بود. ولی اگر بتوانی آن هشیاری را رشد و گسترش دهی، وقتی کتابی بخوانی، آن را بیشتر میفهمی؛ بیرون را که بنگری، آگاهتر میشوی؛ بیدار که میشوی، بیدارتر خواهی بود؛ و در تمام روز، شادی درونیات بیشتر میشود. میتوانی در جاهای عمیقتر ایده صید کنی، خلاقیت در تو میدمد و زندگیات شبیه یک بازی شگرف میشود.
مطالب مرتبط:
چقدر جالب که امروز داشتم از همین موضوع مینوشتم و الان هم که این جملات رو خوندم به ذهنم زد که تبدیل به یه یادداشت کوتاهشون کنم.
چه جالب.
خوش حالم که براتون مفید بوده.