
مدرک یا مهارت؟ مسئله این است!
رضا و محسن در هال مشغول چای خوردنند:
-بابا یه سوال کلیشهای.
+هوم؟
-علم یا ثروت؟
+پول نداشته باشی علمم نداری.
-ولی علم هم میتونه منجر به ثروت بشه.
+همین شهریۀ دانشگاهتو اگه ندی میتونی علم کسب کنی؟
-حالا همچی علمیم نیس.
+جا دستت درد نکنس؟
-من که خودم یه چیز دیگه میخواستم.
+جوونی حالیت نی.
-بابا خودت داری میگی ثروت مهمتره.
+چه ربطی داره.
-منم همینو میگم. دارم میگم چرا باید علم کسب کنم؟
+باید پول داشته باشی تا علم کسب کنی و باید علم داشته باشی تا پول کسب کنی. مثه مرغ و تخم مرغه.
-ولی بابا وقتی یه کاری علم خاصی نمیخواد، اصلاً علمش دانشگاه نمیخواد، تازه میتونی خیلی سریعتر هم به ثروت برسی چی؟ باز هم آدم باید عمرشو تلف کنه واسه درس خوندن؟
+آدم میتونه هم کار کنه و هم درس بخونه. اونوقت دیگه برای شهریه هم به باباش فشار نمیاد.
-خوب پس میگین آدم باید کار بکنه.
+کار جوهر مرده. مردی که کار نکنه و علاف بچرخه مرد نیست.
-پس منم باید برم سرکار.
+من کی همچین حرفی زدم؟
-یعنی نباید کار کنم؟
+شما فعلاً درستو بخون.
-خودت گفتی نباید بهت فشار بیارم.
+مثال بود.
-بابا وقتی میتونم کار کنم، چرا نکنم؟
+تو درستم به زور میخونی.
-خب دوسش ندارم.
+اون کاری که میخوای بکنی کار نیست. آخر و عاقبت نداره. همهاش پول خرج کردنه نه کسب ثروت. بعدش هم لااقل برو دنبال یه کار مردونه.
-اینهمه مرد قناد. آخه کجای شیرینیپزی زنونه است؟ این درسو دوس ندارم.
+تو درستو بخون من بین دوستام کسایی رو میشناسم که برات کار جور کنن.
-بابا من این درسو دوست ندارم. بعدشم تو خودت همیشه حسرت اینو میخوری که چرا توی زندگی کارمندی گیر کردی؟ همیشه میگی حقوقت کفاف نمیده، خرج بالاست. همین هفتۀ پیش بود که گیر دادی به منیژه که مدرکشو قاب کرده و نشسته تو خونه. تازه کلی هم به من پریدی که چرا کار نمیکنم و همهاش تو خونهام؟
+اون روز خلقم تنگ بود.
-نه بابا جان. دستت تنگ بود. بابا، این مسعودم داره تو قنادی کار میکنه. همین وقتی رو که من دارم تو دانشگاه و لابهلای کتابای بیخود میگذرونم مسعود داره کیک میزنه. داره راه میافته.
+مسعود هر غلطی کرد تو هم باید بکنی؟ اون نه عرضه داشت درس بخونه نه پول داشت. تو که مشکلی نداری چرا درس نمیخونی؟ آدم باید درس بخونه بعدش هم یه شغل ثابت پیدا کنه. امنیت شغلی. میفهمی؟
-ولی آدم گنجشک روزی همهاش ناله میکنه. همیشه کم میاره. اگه ارث آقاجون نبود میتونستین خونه دار بشین؟ چند وقته دندون درد داری بابا؟ اصلاً فرصت میکنی به خودت برسی؟
+درس مهم تره.
-بابا خودت اول گفتی ثروت مهمتره.
+امروز خیلی حرف نمیزنی؟ اصلاً اصل حرفت چیه؟ میخوای درس نخونی؟
-من همچین حرفی نزدم. فقط یه سوال بود. علم مقدمه یا ثروت؟ شما هم گفتی ثروت، من هم تایید کردم و خواستم عمل کنم شما موضع عوض کردی.
+نه. تو دنبال بهانهای. من هرچی بگم تو میخوای به نفع خودت برداشت کنی. اصلاً من ميگم علم مهمه باید فقط درس بخونی. درست که تموم شد میری سر یه کار درست و حسابی.
-مگه به پرویز نگفتی آدم اگه اهل کار باشه کار میکنه و کاری نداره که اون کار چیه؟ کار باید حلال باشه همین مهمه. مگه نه وقتی پرویز داشت گله میکرد که اینهمه درس نخوندم که بیام سر این کار گفتی هیچ ربطی نداره و آدم اصلاً باید از جاهای پایین شروع کنه. خوب منم میخوام از شاگردی شروع کنم. چه ربطی به درسم داره؟
+اینهمه خرجت رو نمیدم که بری شاگرد مردم شی.
-پس چطور واسه پسر خواهرت همچین نسخهای رو میپیچی؟
+یعنی تو با اون مسعود در یه حدین؟
-تازه اون از من سابقه کارش بیشتره. بابا جانم مردم نمیگن چه درسی خوندی؟ میگن شغلت چیه؟
+بله وقتی هم که کارت نه بیمه داشته باشه نه تکلیفش معلوم باشه به درد نمیخوره. بعدش هم اگه نخوای درس بخونی اول باید بری سربازی. اون مسعود چطور نرفته؟
-معاف شده. پدرش که خیلی ساله مرده. تنها پسر خونواده هم هست.
+تو چی؟ تو که هم بابات زندست هم درد و مرضی نداری که معاف شی.
-حالا یه فکری واسه اون میکنم. شما خودت چیکار کردی؟
+من سرباز معلم بودم.
-خوب منم سرباز قناد میشم! باشه میدونم چی میگین…
+هیچ هم نمیفهمی. حالا اگه انصراف بدی دو سال باید بری سربازی. دو سال از عمرت حروم میشه.
-اول و آخرش که باید برم.
+پاشو این لیوانارم ببر.
-آخرش علم یا ثروت؟
+گفتم. یه چرخه است.
-ولی این چرخه معیوبه.
+کجاش؟
-اون ثروت از کجا میخواد بیاد؟ هوم؟ باید کار کنی یا نه؟
+یا اینکه یه کسی خرجت رو بده.
-خوب چه عیبی داره کار کنم.
+حداقل یه کار دفتری پیدا کن.
-بابا میدونی که نه سابقه دارم نه چیزی بلدم.
+وقتی درست تموم بشه مدرک داری.
-این روزا کسی واسه مدرک تره هم خرد نمیکنه.
+می تونی بری کارآموزی.
-کارآموزی یعنی خر حمالی.
+کارآموزی یعنی کسب تجربه.
-تفم کف دست آدم نمیذارن.
+تو اون کارگاه میذارن؟
-بابا دوره رفتهام. مدرک دارم…
+جا همون میرفتی کامپیوتر بهتر نبود؟ لااقل الان بلد بودی با کامپیوتر کار کنی یا چمیدونم یه زبونی چیزی یاد میگرفتی.
-بابا واسه این اوستای مسعود نمونه کار بردم. خوشش اومده. حاضره استخدامم کنه. هم یه چیزایی بلدم هم اونجا بیشتر یاد میگیرم
+این کارا عاقبت نداره.
-حقوقش هم بد نیست. کمکم که بگذره و پستم عوض بشه حقوقم هم بیشتر میشه. آره اولش یکم کارام دم دستیه ولی کمکم منم کارای مهم میکنم. کارش پله به پله است. آدم رشد کردن خودش رو میبینه. نه اینکه سی سال تو یه موقعیت باشه.
+حالا این کنایه به من بود دیگه؟ از اینکه بابات سی ساله معلمه خجالت میکشی؟ تازه سی سالش هم معلم نبودم. خیلی سالا مثل همین الان ناظم بودم. کم پست مدیریت بهم پیشنهاد کردن؟ من خودم قبول نکردم. کارمو دوست دارم.
-من منظورم این نبود. یعنی میگم که کارش تنوع داره. تازه وقتی که بتونم کارگاه خودمو بزنم درآمدم عالی میشه.
+کارگاه خودت؟ فکر کردی بچه بازیه؟
-چرا که نه؟ مسعود میگه تا یه دو سه سال دیگه میتونه یه کارگاه کوچیک برای خودش بزنه. تا حالا همین چندباری که سفارش گرفتم مگه بد بوده؟
+بیشتر پول رفته جای هزینهاش.
-اگه عمده بخری سودش خیلی بیشتره.
+الان کم و کسری داری؟
-واسه کار؟
+واسه زندگی.
-نه.
+پس دردت چیه؟ خوشی زده زیر دلت؟ بشین درستو بخون.
-میخوام مستقل بسم.
+اونم به وقتش.
-کی؟
+هر وقت زن گرفتی.
-اونم که تا کار نداشته باشم نمیشه. من که نمیخوام کار عجیب و غریبی بکنم. فقط میخوام کار کنم.
+و خرج درست رو بدی.
-اممم… راستش بابا صد بار گفتهام. از این درسه هیچ خوشم نمیاد.
+سه ترم پول ندادم بری که بگی خوشم نمیاد.
-از اولش هم گفتم. ولی نه تو گوش کردی نه مامان.
+ببین توی این دوره و زمونه مدرک چیز مهمیه. نداشته باشی کار نداری.
-بابا دارم میگم کار گیر اوردم. نه ازم سابقه میخواد نه مدرک.
+میخوای درستو ول کنی؟
-نمیدونم.
+پاشو برو این لیوانا رو بشور.