
ماشین کشتار ما
صدای اول: تو دیوونهای؟
صدای دوم: دهنتو ببند.
صدای اول: اصلا با عقل جور در نمیاد.
صدای سوم: حالا شایدم بشه.
صدای اول: کسی از تو نظر نخواست.
صدای سوم: ولی میتونیم تمومش کنیم.
صدای دوم: اصلا شروع نشده. چی رو تموم کنیم؟
صدای سوم: ببینید…
صدای اول: فکرت حماقت محضه.
صدای دوم: هاه! آقا رو باش. 6 ماه قبل رو یادش رفته.
صدای سوم: هر دوتون قول دادین که این کارهاتون رو تموم کنین.
صدای اول: اون بار هم تقصیر تو بود.
صدای دوم: تقصیر من بود؟ «باید جایی باشه که زود پیدا نشه». یه جایی بردیش که صبح پیداش کردن.
صدای اول: بالاخره که قرار بود پیدا بشه.
صدای دوم: ولی نه اینقدر زود.
صدای سوم: صداتونو بیارین پایین. الان همۀ عالم خبر میشن.
صدای دوم: خفه شو. تقصیر تو هم بود. اینقدر نقنق کردی که نفهمیدم چطور زدم.
صدای سوم: زدنش به کل اشتباه بود. الان هم میخوای دوباره همون اشتباه رو بکنی؟
صدای اول: این بارو راست میگه.
صدای دوم: چیچی رو راست میگه؟ چطور برای تو اشتباه میگفت. اما اینبار راست میگه؟
صدای اول: مورد من فرق داشت.
صدای سوم: مورد هر دوتون شبیهه.
صدای دوم: بفرماااا!
صدای اول: چندبار بگم خفه شو؟ اصلا کاری نداری؟ برو بیرون.
صدای سوم: با همین داد و هواراتون آخر خودتونو لو میدین.
صدای دوم: خب بدیم! به تو چه؟
صدای سوم: پای منم گیره!
صدای دوم: پس بگو! نگران خودتی.
صدای سوم: و نگران شماها.
صدای دوم: من برنامهریزی کردم.
صدای اول: مثل آتیش سوزی پارسال؟
صدای دوم: ببند دهنتو!
صدای سوم: برای آخرینبار میگم.. آروم باشین.
صدای دوم: خدای من! تو چرا اصلا اینجایی؟
صدای سوم: من به مامان قول دادم مراقب شماها باشم.
صدای دوم: آفرین خواهر نمونه! حالا برو گمشو تا به کارمون برسیم!
صدای اول: این طرز حرف زدنت درست نیست!
صدای دوم: چطور تو هرچی بخوای میگی؟
صدای اول: بزرگترته باید باهاش درست حرف بزنی.
صدای دوم: گور تو و بزرگتر بودن.
صدای اول: کلا بهتره آدم حرف بد نزنه!
صدای دوم: قبل از اون عوضی کلک تو رو میکنم.
صدای سوم: بهتر نیست بریم غذا بخوریم؟ هوم؟ قورمه سبزی پختم. با سالاد شیرازی. بوی سبزی و برنج رو حس نمیکنین؟
صدای دوم: اتفاقا خیلی هم گرسنهامه اما باید اول به این آقا حالی کنم که حق با منه.
صدای اول: حق با اونیه که دستش پره!
صدای دوم: و منم میخوام دست اونو خالی کنم.
صدای اول: همه چیز از حماقت خودت بود.
صدای دوم: خفه شو.
صدای اول: حقیقته.
صدای دوم: تو هم کم حماقت نکردی.
صدای اول: اما نه به این شکل.
صدای سوم: همه چیز تقصیر منه!
صدای اول: خودت خوب میدونی که اون عوضی حقش بود بمیره.
صدای دوم: آتیش سوزی هم از سر حماقت تو بود.
صدای اول: اون که دست گل خودت بود.
صدای دوم: آره اما به خاطر جمع کردن کار تو بود.
صدای سوم: همه چیز تصیر منه!
صدای اول: چته تو؟
صدای سوم: همه چیز تقصیر منه.
صدای دوم: حالم داره بهم میخوره.
صدای اول: مال گرسنگیه.
صدای دوم: نه! از اینکه این همه چیزو گِرد میگیره و تو میزنی زیر همه چیز.
صدای اول: من زیرش نزدم. فقط قبول ندارم حماقت من دلیلش باشه. دلیلش حماقت اون عوضی بود و البته تو!
صدای سوم: اون عوضی نبود.
صدای اول: اون تو رو آزار میداد. حقش بود بمیره.
صدای دوم: اما کشتنش حماقت بود. منو انداختین وسط.
صدای سوم: من هنوز عزادارم.
صدای اول: ما تو رو از دستش خلاص کردیم. بعد تو میگی هنوز عزادارم؟
صدای دوم: اینه مزد دستمون؟
صدای سوم: زندگی خودم بود.
صدای اول: تو سرتو کردی بود تو برف.
صدای دوم: من اگه جای تو بودم سال اول جدا میشدم. سال دوم میکشتمش! چطور ده سال باهاش زیر یه سقف زندگی کردی؟ واقعا عجیبه!
صدای اول: هرکی خربزه میخوره پای لرزشم میشینه.
صدای دوم: په! ببینی کی به کی میگه! تو همونی نبودی که همین چند دقیقۀ پیش همۀ کاراتو انداخته بودی گردن من؟
صدای اول: من از زیر بار چیزی شونه خالی نکردم. فقط دارم میگم تو گند زدی توشون. وگرنه تمیزتر درمیاومدن.
صدای دوم: فردا بیای یا نه، من میرم سراغ کامران.
صدای سوم: تو همچین کاری نمیکنی.
صدای اول: نهایتش اینه که باز تو زیرزمین میبندمیش .
صدای دوم: تو حق نداری با من اینطوری رفتار کنی.
صدای اول: قبول داری کشتن شوهر خواهر عزیزمون بدون برنامهریزی قبلی بود؟
صدای دوم: همهمون به مردن و کشتنش فکر میکردیم.
صدای اول: اما برنامۀ مدونی نداشتیم.
صدای دوم: که چی؟
صدای اول: ما قاتل سریالی نیستیم.
صدای دوم: این واقعا خیلی مهمه؟
صدای سوم: خدا رو شکر که مامان و بابا نیستن.
صدای دوم: اگه بودن که نمیشد از این کارا کرد!
صدای اول: چون یه نفر رو کشتیم دلیل نمیشه بازم آدم بکشیم.
صدای دوم: ریختن اون سیانور تو شربت مامان و بابا ایدۀ تو بود.
صدای اول: مباحثو قاطی نکن. تازه اون فقط یه شوخی بچگونه بود. اما تویِ کلهخر عملیش کردی!
صدای دوم: خونۀ جهانگیری رو آتیش زدیم چون…
صدای سوم: بس کن.
صدای دوم: تو هم توی همشون شریک بودی. هر دوتون.
صدای اول: اون ماجرا تقصیر کامران نیست.
صدای دوم: من فقط میخوام یه گوشمالی بهش بدم. اون باید…
صدای اول: داری از کنترل خارج میشی. نمیخوای بخوابی؟
صدای سوم: میدونستم دوباره تهش کار به اینجا میرسه.
صدای دوم: نمیتونین منو برگردونین اون تو.
صدای اول: فقط یه کوچولو میخوابی. بعد چند روز که حالت جا اومد، برمیگردی بیرون.
صدای سوم: متاسفم.
صدای دوم: دفعه دیگه… باید…
صدای اول: خب. اینم تموم شد.
صدای سوم: مطمئنم اینقدر سر و صدا میکنه که همه خبردار بشن.
صدای اول: اون فقط یه خواهر کوچولوی دیوونه است. همه میدونن.
صدای سوم: میبرمش اتاقش.
صدای اول: زود بجنب که غذا سرد میشه!