قدرت کلمات و دلبستگی

دیشب مشغول خواندن فصل هفتم «استعداد نافرمانی» بودم که نکته‌ای توجهم را جلب کرد. فردی مدیریت یک شرکت رو به ورشکستگی را به عهده می‌گیرد و بعد با چند کار ساده، که یکی از آن‌ها فرستادن کارت‌های تشکر دست‌نویس بود، توانست بهره‌وری کارمندان و شرکت را به روزهای اوج برگرداند.

آن مدیر فهمیده بود که دلبستگی و تعهد به‌ کار در گرو ارزشمندی است. اینکه کارمند احساس کند کارش مفید است، به‌دردبخور است و می‌تواند با بهتر کار کردن به رشد تمام مجموعه کمک کند.

کلمات و عبارات تشکرآمیز می‌توانند بر بهداشت روان تأثیر بگذارند. شما اگر بدانی برای کاری که انجام می‌دهی ارزشی قائل می‌شوند آیا انگیزه‌ات بیشتر نمی‌شود؟ دلت نمی‌خواهد بهتر و بیشتر کار کنی؟ دلبستگی و تعهدت نسبت به کارت بیشتر نمی‌شود؟

به‌هنگام دلبستگی، شادی، تفکر خارج از چهارچوب و بهره‌روی بیشتر می‌شود. پس با قدری توجه می‌توانیم به دیگران احساس ارزشمند بودن بدهیم.

«کارت خوب بود.

کار تو به این نتایج مفید ختم شد.

رشد خوبی در این مدت داشته‌ای. همین‌طور ادامه بده.

من مطمئنم که بهتر از این هم خواهی شد.

وجود تو برای ما ارزشمند است.

این نتیجه را مدیون تو هستیم.

…»

خیلی از کارمندان تازه وارد با میزان بالایی از تعهد و انگیزه وارد سازمان می‌شوند، اما معمولاً به‌مرور زمان تمام آن شوق و انگیزه افت پیدا می‌کند. می‌بیند که کسی به او توجه چندانی نمی‌کند. به‌احتمال زیاد موفقیت‌هایش را چندان کسی نمی‌بیند اما شکست‌هایش با سر و صدای زیاد همه‌جا پخش می‌شود. پس ترجیح می‌دهد خطر نکند و دست از تلاش بکشد.

کلمه‌ها با داستان‌هایی که با خودشان به همراه می‌آورند می‌توانند تأثیر زیادی بر نحوۀ تفکر ما داشته باشند. کلمه‌ها می‌توانند مثل چاقویی تیز و برنده، خودپنداره و عزت‌نفس ما را تکه پاره کنند و یا همچو اکسیری شفابخش تمام زخم‌های روحمان را درمان کند.

زمانی که احساس کنیم هر نظرمان می‌تواند مفید باشد و بتوانیم بدون ترس تنبیه به‌زبان بیاوریم، فشارهای درونی‌مان کاهش پیدا می‌کند. پس می‌توانیم خلاقانه‌تر فکر کنیم و فرصت دیده شدن و رشد داشته باشیم. دریافت توجه، تعهد ما را افزایش می‌دهد. و همین بهانه‌ای می‌شود تا سخت‌تر تلاش کنیم.

در یک تحقیق مشخص شد که دانشجویانی که حس دلبستگی بیشتری دارند نمرات بهتری هم کسب می‌کنند. آنها از آن‌چه می‌آموزند انرژی می‌گیرند و عملکرد بهتری نشان می‌دهند. حتی در روابط نزدیک هم دلبستگی منجر به تعهد و رضایت بیشتر می‌شود. در نتیجه در مشکلات و مصیبت‌ها هم بهتر می‌توانیم کنار هم بمانیم. و خانواده می‌تواند محیطی پویاتر را تجربه کند.

تمام اینها را گفتم تا برسم به این نکته که کلمه‌ها با بار عاطفی و داستان‌هایی که با خودشان حمل می‌کنند می‌توانند در ما احساس ارزش و تعهد و یا احساس بی‌میلی و انزجار ایجاد کنند.

کم ندیده‌ایم افرادی را که با یک جمله زندگی‌شان متحول شده است. آیا آن جمله، چیز خاص و غریبی بوده؟ نه، فقط برای آن شخص معنای خاصی داشته. معنایی که شاید هرکسی آن را به همان شکل درک نکند. برای مثال دانش‌آموزی که هیچ‌کس امیدی به آینده‌اش ندارد به‌واسطۀ یک تشویق کوچک از سوی معلمی تازه، دلبستگی و تعهد پیدا می‌کند. و یا بالعکس، شخصی که خیلی‌ها به او امید دارند با یک واقعۀ کوچک، توسط چند کلمۀ ناقابل، از همه چیز دست می‌کشد.

ما مفاهیم ذهنی‌مان را به‌واسطۀ کلمات درک می‌کنیم. تصاویر ذهنی‌مان را به‌کمک کلمات رمز گشایی می‌کنیم. به‌واسطۀ کلمات با خودمان و جهان اطراف ارتباط برقرار می‌کنیم.

خلاصه اینکه کاهش دلبستگی، کاهش انگیزه و تعهد را به‌همراه دارد که می‌تواند باعث تخریب خودپنداره و کاهش عزت‌نفس بشود و این خود اضطراب را افزایش می‌دهد و در نهایت باعث کاهش خلاقیت، بهره‌وری و سلامت جسمی و روانی می‌شود.

این زنجیرۀ طولانی می‌تواند با چند کلمۀ امیدبخش، دلگرم کننده و تشکر آمیز قطع بشود. البته که کار یک شب و دو روز نیست و زمان می‌برد تا روان آدمی التیام پیدا کند. اما اگر کمی به کلمات و برچسب‌هایی که به دیگران می‌زنیم دقت کنیم و سعی کنیم به‌جای بیان کلماتی که تصاویری دردآور را برای فرد تداعی می‌کنند، به نقاطی از شخصیت و رفتارش توجه کنیم که جای رشد دارد، شاید همه چیز تغییر پیدا کند.

1 نظر در مورد “قدرت کلمات و دلبستگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *