
قانون شکنی، خلاقیت و انگیزه
چندین ماه پیش به لطف وسوسهگریهای طاقچه و تخفیفهایش چند کتاب خریدم که هنوز هیچ کدام خوانده نشدهاند. در میانشان کتابی بود با این عنوان: «استعداد نافرمانی».
امروز بعد از مدتها رفتم سراغ طاقچه و تصمیم گرفتم بالاخره کتاب استعداد نافرمانی را بخوانم.
از همان صفحه اول جذب کتاب شدم. نویسنده به قدری جذاب روایت میکرد که دلم نمیخواست خواندنش را متوقف کنم.
استعداد نافرمانی کتابی است درمورد قانون شکنان خلاق. نویسنده سعی دارد به ما نشان بدهد که این قانون شکنان هستند که با سرپیچی از برخی از سنتهای رایج میتوانند موجی نو ایجاد کنند و تحولآفرین باشند.
زمانی که کلمۀ قانون شکن به گوشمان میخورد ذهنمان میرود سراغ کلاهبرداری و اغتشاش و آن بچۀ قلدری که زیر بار هیچ فرمانی نمیرود و یک یاغی به تمام معناست. اما اگر کمی از این تصویر دور بشویم میبینیم که شکستن برخی هنجارها و سنتها راه به جای بهتری میبرد. شکستن نسخههای قدیمی و افزودن قدری چاشنی نو میتواند چیزی خلق کند که تأثیرش بیشتر و بهتر است. و درست در همین نقطه است که بحث خلاقیت و انگیزش در هم تنیده میشوند. انگیزه خلاقیت میآورد و همین هیجان ناشی از خلق کردن چیزی نو انگیزهای میشود برای ادامه دادن و خلاقیت بیشتر.
بحث خلق چیزی نو و خلاف سنتهای رایج گام برداشتن مرا به یاد کتاب «گاو بنفش» نوشتۀ « ست گادین» انداخت. آن جا هم تقریبا بحث همین است. اینکه به جای پیروی از چهارچوبهای رایج خودت ساختاری نو بسازی و به جای دنبال کردن افراد و تقاضا کردن، طرحی نو بنیدازی و گاوی بنفش خلق کنی! این باعث میشود که توجه دیگران به سمت تو جلب شود.
هنجار شکنی یعنی تبدیل شدن به یک گاو بنفش یا خلق کردن یک گاو بنفش. یعنی جلب کردن توجهها و خود را در معرض دید و آسیب پذیری قرار دادن. قانون شکنی شجاعت و شهامتی میطلبد که از هرکسی بر نمیآید. ما اغلب ترجیح میدهیم در همان بافت و قالبی بمانیم که بودیم. اینطوری همه چیز سر جای خودش میماند. همه چیز پیش بینی پذیر است و قابل کنترل. ما خیال میکنیم که قانون شکنی و خارج شدن از مسیر جاری و موجود به بیراهه رفتن است و عاقبت خوشی ندارد.
قانون شکنی سختیهای خودش را دارد. ممکن است طرد شوی، تحقیر شوی، شکست بخوری، کسی جدیات نگیرد، و یا حتی به مرگت ختم شود! خب چه کاری است؟ چرا باید خودمان را توی چشم بیندازیم؟ چرا باید کاری کنیم که سرها به طرفمان بچرخد و زیر فشار نگاهها له شویم؟
اما یک نگاهی به دور و برتان بیندازید. همین وسیلهای که با آن مشغول خواندن این متن هستید حاصل یک نوآوری است. حتی لباسهایی که به تن دارید. این همه تنوع در طرح و مدل حاصل خلاقیت و نوآوری است.
اگر قرار بود به همان چیزهایی که هست بچسبیم و سراغ چیزی که ورای حصار آشنایمان است را نگیریم، در همان غارهایمان میماندیم.
حفظ و اجرای برخی قوانین لازماند و ضروری. وگرنه در جامعه بلبشو به پا میشود. اما گاهی میشود بعضی قوانین را زیرپا گذاشت یا دستکاری کرد. برای مثال دستور پخت یک غذا، الگوی استاندارد یک لباس، قالب رایج نوشتن یک کتاب و مواردی از این دست.
البته قانون شکنیهای جسورانهتری هم وجود دارند مثل ابداع و ترکیب تاکتیکهای جنگی. مثالی که نویسنده با روایت کردن داستان ناپلئون و شرح خلاقیتهای نظامیاش برای ما میآورد.