فاصلۀ گفتن تا نوشتن
فکر نمیکنم که نوشتن فرق چندانی با حرف زدن داشته باشد. البته گاه یکی آسانتر می شود نسبت به دیگری. که آن هم بستگی به خودمان دارد و حساسیت موضوع و جا و مکان ارائهاش.
به هر حال هر دوشان تشکیل شدهاند از افکاری که به هیئت واژگان در آمدهاند.
هر دوشان جریان افکار و آموختههایند و هر دوشان نیازمند کلماتند و اندک سوادی در زمینۀ به کار گیری زبان.
هر دوشان جریان فکرند.
منتها یکیشان شناور بر هواست و آن دیگری مکتوب شده بر کاغذ.
شاید فاصلۀ گفتن تا نوشتن فاصلۀ ذهن باشد تا قلب.
آنجایی که احساسات فوران میکند و ذهن سرکوب.
سلام و درود زهرا خانوم عزیز
این پستات منو یاد خاطرهای درمورد گفتن و نوشتن انداخت و موجب شد ک ولحرفی کنم وگرنه درسکوت خوندن رو ترجیح میدم !
زهرا خانوم عزیز درسته ک هر دوشون ب هیئت واژگان در میآن !
با وجودیکه فروغ فرخزاد نازنین هم معتقد بود ک ـ تنها صداست ک میماند ولی ب نظر من فرق ظریفی بینشون هست .
موسس روزنامه کیهان عبدالرحمن فرامرزی روزهاى یکشنبه در صفحه 3 روزنامه ب بررسى و تحلیل شرایط روز مىپرداخت و روزهاى سهشنبه هم در رادیو مسائل روز کشور و جهان رو تحلیل مىکرد . مطالبى ک در رادیو عنوان مىشد ب مراتب تندتر و انتقادىتر از مقالههایى بود ک در روزنامه مىنوشت .
روزى از دکتر پرسیدم : چرا مطالبى ک در رادیو مىگویید را در روزنامه نمىنویسید تا تعداد خوانندگان بیشتر شود ؟
وى نگاهى ب من انداخت و گفت : جوون ـ در رادیو حرف و سخن هست و حرف هم باد هوا !
اما چیزى ک مىنویسى سند مىشود و تا ابد قابل استناد است .
شاد و سلامت و نویسا مانی
سلام جانان عزیز. ممنون که نظرتون رو به اشتراک گذاشتید.
«منتها یکیشان شناور بر هواست و آن دیگری مکتوب شده بر کاغذ.» منظورم از این جمله همون چیزی بود که شما فرمودین. گفتن باد هواست، آدما یادشون میره، که کی گفت و چی گفت دقیقاً؟ ولی نوشته حک میشه و میمونه.
باز هم ممنون از دقت نظر و لطفتون:)