عزت‌نفس و خودآگاهی

دیروز احساس می‌کردم برای این عنوان چیزهایی در سرم دارم. از صبح هم مشغول فکر کردنم و چیزکی هم نوشتم. اما زیادی خلاصه بود. یک برگه با چند جمله و فلش را چسبانده‌ام به لبۀ قفسۀ کتاب‌ها بلکه معجزه‌ای شود و چیزی بجوشد!

مدرس کارگاهی که چند وقت پیش شرکت کردم می‌گفت که خودآگاهی یعنی حاضر بودن در حال و پذیرش این آگاهی و حاضر بودن. اینکه خودِ الان تو چه کسی است؟ و آیا آن را می‌پذیری؟ همانی هست که می‌خواهی، یا می‌خواستی، باشد؟ آیا قادر به پذیرش آن هستی؟

مدرس حسابی روی پذیرش تاکید داشت. حق هم دارد. گیریم که تا حد نهایی از آگاهی برخورداری. وقتی که آن را نپذیری و هم‌چنان مقاومت کنی، مگر اتفاقی هم می‌افتد؟ آیا گامی در جهت رشد برخواهی داشت؟ معلوم است که هم‌چنان خودت را می‌زنی به آن راه تا دردِ پذیرشِ آگاهی دامنت را نگیرد!

خودآگاهی یعنی اینکه به آن‌چه حالا درحال تجربه‌اش هستی واقف باشی. خیلی وقت‌ها ما دست به انکار می‌زنیم. آیا تصویری که از خودت داری، چه آن‌چیزی که خیال رسیدن به آن را داری، چه آن چیزی که گمان می‌کنی هستی، با آن‌چه که به‌واقع هستی هم‌خوانی دارد؟

فرقی نمی‌کند که این خیال در چه جهتی از واقعیت دور است. گاهی در تصویر خودمان اغراق می‌کنیم. خیال می‌کنیم زیادی بد هستیم یا بالعکس ممکن است گمان کنیم آن‌قدر زیادی خوب هستیم که کسی قدرمان را نمی‌داند!

ما به یک منبع کنترل و اطمینان درونی محتاجیم تا بتوانیم به خودمان تکیه کنیم. احساس عزت‌نفس از همین‌جاست که سر و کله‌اش پیدا می‌شود. اگر من بخواهم دنبال تایید دیگران باشم و باورم را تنها براساس تایید و تحسین آن‌ها بسازم شاید چند صباحی حالم خوش بشود اما این حال خوش پایدار نمی‌ماند. 

درس می‌خوانیم، ورزش می‌کنیم، رژیم می‌گیریم، زیر تیغ جراحی می‌رویم و هزار کار دیگر می‌کنیم تا مقبول واقع شویم. از تنها ماندن و طرد شدن می‌ترسیم پس تن به هرکاری می‌دهیم تا رشته‌های تعامل‌مان را حفظ کنیم. تا تشویق و تحسین‌ها و توجه‌ها را از دست ندهیم.

و این‌گونه است که می‌بینیم با وجود رسیدن به موفقیت خبر چندانی از احساس رضایت نیست و بیشتر اضطراب و ترس را تجربه می‌کنیم. ما نیاز داریم که پیش از هرچیزی خودمان را بشناسیم. به کم و کاستی‌های خودمان اقرار کنیم و بعد همه‌شان را هم بپذیریم. بدون هیچ‌گونه احساس شرم و گناه. چون بعد از آن است که می‌توانیم دست به تغییر ببریم.

خودآگاهی یعنی اینکه بتوانم از شر نشخوارهای بیهوده خلاص شوم و به‌جای ترس از آینده‌ای که کنترلی بر آن نداریم به لحظۀ حال بچسبیم. از گذشته درس بگیریم و برای آینده برنامه بچینیم. همۀ ما این‌ها را می‌دانیم. پس چرا آخرسر باز امکانات و توانمندی‌هایمان را فراموش می‌کنیم؟

چون خودآگاهی بها دارد و بهایش هم دردناک است. چرا باید برای تغییر تلاش کنم و با مقاومت‌های درونی دست و پنجه نرم کنم یا با حقیقت ناتوانی در برخی زمینه‌ها مواجه شوم، وقتی می‌توانم در جهل خودم بدون فشاری از طرف آگاهی به‌سر ببرم؟ وقتی با یک نمی‌شود و امکانش نیست و موقعیتش را ندارم می‌توانیم سر و ته قضیه را هم بیاوریم، چرا باید به خودمان زحمت بی‌خود بدهیم؟

به‌نظر من بهترین نقطۀ شروع، خودشناسی است. قرار هم نیست کار عجیب و غریبی کنیم. فقط به چند برگ کاغذ و یک قلم نیاز داریم. کافی است چند دقیقه‌ای وقت بگذارید و یک فهرست 30 تایی از ویژگی‌های خودتان بنویسید. هرچه بیشتر بهتر. از عادات خوب و بد، از توانمندی‌ها یا ضعف‌ها، از هرچیزی. می‌توانید از دیگران هم کمک بگیرید. این‌طور با دیدگاه و نظر دیگران درمورد خودتان هم آشنا می‌شوید. 

این لیست یک قدم مهم در جهت آگاهی است. وگرنه چه‌طور می‌خواهیم چیزی را که از وجودش آگاه نیستیم بپذیریم. البته که باید حواسمان باشد از آن طرف بام نیفتیم. همانقدری که انکار، آسیب‌زاست پذیرش بدون تعهد و تلاش برای اصلاح هم خطرناک است. قرار نیست بگوییم همینی هست که هست یا اینکه بیفتیم به خودسرزنشگری که هیچ نمی‌توانم بهتر بشوم. 

اگر کمی بیشتر به سمت خودآگاهی و پذیرش آن‌چه در حال می‌گذرد گام برداریم در ادامه بهتر می‌توانیم پایه‌های عزت‌نفس و اندیشه و باورهایمان را محکم کنیم.

شاید مطالب زیر در ادامه به شما کمک کند:

تمرین‌هایی برای تقویت خودآگاهی

خودآگاهی و هوش هیجانی

توهم کنترل؛ کنترل در دستان من است

1 نظر در مورد “عزت‌نفس و خودآگاهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *