
ساخت زبان کاراکتر
کلام هر فرد را چه چیزی تشکیل میدهد؟
• واژگانی که در اختیار دارد،
• سبک و لحن کلامش،
• و فرهنگی که در آن رشد کرده.
طبیعی است که این قاعده درمورد کاراکترهای داستانی هم صدق کند. پس باید آنقدری به کاراکتر خود احاطه داشته باشیم، که بدانیم چه لغاتی را به چه شکلی به کار میبرد.
البته هیچ نیازی نیست زمانی که مشغول نوشتن پیشنویس داستان هستیم، وسواس به خرج بدهیم و برای نوشتن هر صحنه و دیالوگ یک هفته زمان بگذاریم. اما مرور کردن ویژگیهای کاراکتر، میتواند به مرور پروندهٔ کلامی او را در ذهنمان متمایز کند.
آیا او تکیه کلام خاصی دارد؟ یا بنا بر عادت از کلمهای خاص، به هر بهانهای استفاده میکند؟ آیا قبل از بیان کلمات، به آنها فکر میکند؟ یا اولین کلماتی که به ذهنش میرسد را به زبان میآورد؟
آیا جملاتش را درست میچیند؟ از چه صفات و افعالی بیشتر استفاده میکند؟ تحصیلات داشته یا نداشتهاش چه تأثیری بر کلامش گذاشته؟ آیا میتوانیم رد فرهنگی که در آن رشد کرده را در کلامش بیابیم؟
او به چه سبکی صحبت میکند؟ آیا آدم رکی است که زبان تیزی دارد؟ یا بابت نفس کشیدنش هم از دیگران معذرت خواهی میکند؟ سرعت کلامش بیشتر از نور است یا لاکپشت را هم کلافه میکند؟! آیا لهجه یا گویش خاصی دارد؟
(برای اطلاعات بیشتر درمورد سبک حرف زدن میتوانید به پادکست جلسهٔ دوازدهم دیالوگنویسی گوش بدهید.)
سؤالهای زیاد دیگری میتوان به موارد بالا اضافه کرد، که پاسخ دادن به آنها نیازمند شناخت کاراکتر و پیش رفتن در داستان است. آخر وقتی او هنوز زبان باز نکرده، ما چه چیزی درمورد او میدانیم؟ پس بهتر است در طول داستان، بهمرور ویژگیهای او را تکمیل و بهروزرسانی کنیم. تا زمانی که موعد بازنویسی فرا رسید، بتوانیم دیالوگهایمان را بهتر ویرایش کنیم و ساخت کلام خاص کاراکترمان را کامل کنیم.
(این پست به مرور کامل میشود)