
راه پس و پیش را ببند
تا به حال شده در میانۀ راه یا حتی اواخرش احساس کنی بیشتر از این دیگر نمیتوانی جلو بروی اما فکر هزینههایی که صرف کردهای و نگرانی بابت حرام شدنشان تو را تا آخر خط ببرد؟
این نقطۀ بیبازگشت است. جایی از مسیر که فکر هزینههایی که کردهای تو را پیش میبرد. ممکن است که حتی میل و علاقه یا انگیزهای درکار نباشد اما فکر حرام شدن هزینهها میترساندت و این میشود محرکی برای ادامه دادن.
از این عامل میتوانیم برای به سرانجام رساندن کارهایی که درموردشان اهمالکاری میکنیم عامدانه استفاده کنیم و با ساخت یک نقطۀ بیبازگشت خودمان را به ادامه دادن وادار کنیم.
البته که در مورد این نقطه گاهی باید دست کشید. باید جرئت ورزید و دل به دریا زد. باید پشت سر گذاشت و روبهرو شد و سینه ستبر کرد و ایستاد پای «نه»مان. ولی خب گاهی هم باید ادامه بدهی چون تنها عامل، تنبلی است یا ترس و تردید و این نقطۀ بیبازگشت کار را برایمان سادهتر میکند. یک اهرم میسازد برای فشار آوردن به وجدانمان و ما ادامه میدهیم.
سلام
هوم…
🙂